۱۳۹۵ دی ۲۵, شنبه

مرگ یکی از مسئولان ترور میکونوس

در ۲۶ شهریورماه سال ۱۳۷۱(هفدهم سپتامبر سال ۱۹۹۲) چهار نفر به نام‌های محمد صادق شرفکندی، دبير کل حزب دموکرات کردستان ايران، فتاح عبدلی، نماينده حزب دموکرات کردستان در اروپا، همايون اردلان، نماينده اين حزب در آلمان و نورالله دهکردی، مترجم، در رستورانی به نام میکونوس در برلین آلمان ترور شدند.
عاملان اجرای این قتل‌ها از سوی ماموران امنيتی آلمان بازداشت می‌شوند؛ چهار لبنانی و يک ايرانی به نام کاظم دارابی که هماهنگ‌کننده عمليات است. درپی تشکيل ۱۴۶ جلسه دادگاه و شنيدن شهادت ۱۷۶ شاهد، دادگاه ميکونوس رای خود را اعلام می‌کند. اکبر هاشمی رفسنجانی، پیش از اعلام رأی نهایی دادگاه میکونوس، دولت آلمان را تهدید کرده بود در صورتی که حکمی علیه ایران صادر شود، آلمان باید بداند که چه "امتیازاتی را در ایران از دست می‌دهد".
دادگاه، آمران قتل‌ها را گروهی از مقامات بلند‌پايه جمهوری اسلامی ايران معرفی می‌کند. افرادی که کميته‌ای تحت عنوان «کميته امور ويژه جمهوری اسلامی» تشکيل داده‌اند. این کمیته متشکل از علی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی ايران، اکبر هاشمی رفسنجانی، رئيس‌جمهور وقت، علی فلاحيان، وزير وقت اطلاعات، علی‌اکبر ولايتی، وزير وقت امور خارجه، محمد ری‌شهری، وزير اسبق اطلاعات، محسن رضايی، فرمانده وقت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، رضا سيف‌اللهی، فرمانده حفاظت اطلاعات نيروی انتظامی و ابولقاسم خزعلی، عضو شورای نگهبان است.

۱۳۹۵ دی ۲۳, پنجشنبه

تفاوت تابوت هاشمی رفسنجانی در مراسم تشییع و خاکسپاری

تفاوت تابوت هاشمی رفسنجانی در مراسم تشییع و خاکسپاری

یک سایت خبری با انتشار چند تصویر، تشکیکی را درباره تابوت هاشمی رفسنجانی مطرح کرد.
به گزارش خبرنامه ملی ایرانیان، فردا نوشت: پس از تشییع آیت الله هاشمی، اخباری در برخی شبکه های اجتماعی دست به دست شد مبنی بر اینکه پیکر آیت الله هاشمی در دانشگاه تهران نبوده و پیش از مراسم نماز به حرم منتقل شده است.
ایسنا هم در واکنش به این خبر نوشت : اما اصل ماجرا جور دیگری است. بررسی تصاویر نماز بر پیکر آیت الله و بعد از آن در تشییع و در نهایت ورود تابوت به ضریح امام خمینی جزئیات جالب توجهی را فاش می کند.
تابوتی که در مقابل علی خامنه ای در مراسم نماز حاضر بوده، بلافاصله بعد از نماز به حرم خمینی رفته و در نهایت به ضریح وارد شده است اما تابوتی که روی خودرو حمل می شده، آن تابوت نبوده است و احتمالا پیکر هاشمی بنا به دلائلی  مستقیما به حرم خمینی منتقل شده و تابوتی که در مراسم تشییع پیکر بوده خالی بوده است!
به تصاویر زیر دقت فرمائید:
نماز بر پیکر آیت الله هاشمی در تابوت اصلی در دانشگاه تهران – تصویر وام گرفته از تارنمای علی خامنه ای
۲٫ انتقال تابوت دوم به خودروی حمل پیکر هاشمی رفسنجانی. فرتور وام گرقته شده از تارنمای فردا نیوز
۳٫ تابوت دوم روی خودرو در میان جمعیت – تصویر برداشت شده از تارنمای ایران ایمیجز
۴٫ تابوت اصلی هاشمی رفسنجانی در حال ورود به حرم خمینی، تصویر وام گرفته شده از ایرنا
۵٫ تفاوت اتصالات دو تابوت








۱۳۹۵ دی ۲۲, چهارشنبه

آرش صادقی امروز صبح "خون آبه" بالا آورد

آرش صادقی امروز صبح "خون آبه" بالا آورد
در ۲۴ ساعت گذشته؛ او ۳ بار به بهداری زندان اوین منتقل شد
آرش صادقی زندانی سیاسی بند هشت زندان اوین، ظرف ۲۴ ساعت گذشته به دلیل وخامت حالش سه مرتبه به بهداری این زندان منتقل شده است.
عصر روز گذشته، که "برخی از مردم" از مراسم خاکسپاری هاشمی رفسنجانی به خانه برمی‌گشتند، آرش صادقی در اثر «التهاب ریه و سرفه مداوم» به بهداری زندان اوین منتقل و با دستگاه اکسیژن نفس کشید.
ساعت یک ونیم تا دو نیمه‌شب این زندانی باز هم به دلیل «تنگی نفس شدید» به بهداری این زندان منتقل شد.
امروز صبح هم، برای بار سوم در ۲۴ ساعت گذشته، آقای صادقی در اثر «معده درد، فشار خون ۸ روی ۶ و بالا آوردن خون آبه» به بهداری منتقل و سپس به بند بازگردانده شد.
آرش صادقی با توجه به وخامت حالش بعد از اعتصاب غذای طولانی مدت، بایستی در بیمارستان بستری شود اما پزشکان بهداری به وی گفته اند که دادستان و حفاظت زندان با اعزام مجدد وی به بیمارستان مخالفت میکنند.
پدر آرش صادقی روز گذشته به خبرگزاری هرانا گفته بود: “حال آرش بسیار وخیم است و ضابطین سپاه گرو کشی میکنند و از انتقال او به بیمارستان خوداری میکنند. یاد یکی از بازجویان سپاه میافتم که [که به آرش] گفته تو زنده از این زندان بیرون نخواهی رفت.”

آقای صادقی که چندی قبل در هفتاد ودومین روز به اعتصاب غذای اعتراضی خود پایان داده بود، با تاخیر ۴ روزه به بیمارستان طالقانی تهران منتقل شد.
پزشک متخصص ارشد بیمارستان تایید کرد که او خونریزی ۱۲.۵ درصد معده، کمبود هموگلوبین (کمخونی) شدید و عفونت شدید ریه داشته و بایستی دستکم ۴ الی ۵ روز در بیمارستان بستری شود.
با این حال، با فشار دادستانی، حفاظت زندان و سپاه ثارالله، این زندانی با حالت وخیم جسمی و علیرغم مقاومت پزشکان، شامگاه به زندان اوین عودت داده شد.
نتیجه آزمایش بر روده وی از چسبندگی شدید روده خبر می دهد که پزشکان گفته اند اگر وضع روده به همین شکل ادامه پیدا کند خونریزی را در پی خواهد داشت.
طبق گزارشی که پزشک قانونی پس از معاینه دقیق امروز آرش صادقی گزارش کرده خطر به کما رفتن و حتی فوت وی وجود دارد.
منبع: خبرگزاری هرانا

۱۳۹۵ دی ۱۸, شنبه

گلرخ ها در جامعه ما چه بسیارند / نامه سرگشاده آرش صادقی

آرش صادقی زندانی سیاسی بند هشت زندان اوین که در هفتادودومین روز از اعتصاب غذا با مرخصی همسرش به این اعتراض پایان داد،
همچنان علیرغم وخامت حالش، از اعزام به بیمارستان محروم و در این زندان به سر
می برد.
این زندانی شب گذشته بر اثر «افت فشار ۸ روی ۶، بالا آوردن خون و تنگی نفس» به بهداری زندان منتقل و حدود نیم ساعت با کمک دستگاه اکسیژن نفس کشید.
آقای صادقی روز جاری در نامه ای سرگشاده با بیان قدردانی از حمایت طیف گسترده و مختلف شهروندان با توضیح تکمیلی در مورد بازداشت و ناعدالتی های اعمال شده در پرونده همسرش، توضیحاتی در مورد دلایل آغاز و پایان اعتصاب غذای خود ارائه داد.

متن کامل این نامه را در ادامه به نقل از هرانا بخوانید؛

“پس از ۷۲ روز اعتصاب غذا و پافشاری بر دو مطالبه جدی یعنی آزادی همسرم گلرخ ایرایی و همینطور اعاده دادرسی وی درتاریخ ۹۵/۱۰/۱۴ به اعتصاب غذای خود پایان دادم. در طی این مدت بسیاری از دوستان، روزنامه نگاران، فعالین سیاسی، فعالین مدنی و حقوق بشری، دانشجویان، دانش آموزان و هنرمندان، ورزشکاران، زندانیان سیاسی سابق و فعلی، معلمان و فعالین کارگری و اعضای محترم خانوده زندانیان و قربانیان ۸۸ و دهه شصت (مادران داغدار) با پیام های پر مهر خود و حمایت های صادقانه شان از من و همسرم، ما را در پیگیری خواسته مشروع مان یاری کردند و به ما قوت قلب دادند. امتنان از یکایک آن ها را وظیفه خود میدانم. بسیاری از این دوستان بودند که کتبا یا به طور شفاهی علاوه بر اعلام حمایت و همبستگی خود با نگرانی از من میخواستند برای حفظ سلامتی خود از اعتصاب غذا صرف نظر کنم و به شیوه های دیگر مطالبات خود را پیگیری کنم.
البته به دلیل شرایط جسمانی دوره اعتصاب موفق نشدم به نامه های پرمهر تمامی دوستان درد اشنا پاسخ بدهم که بدینوسیله از این بزرگواران پوزش میطلبم.

در رابطه با چرایی اعتصاب غذا و خواسته هایم لازم دیدم نکاتی چند را با دوستان درمیان بگذارم:

۱- پیش از هرچیز باید تاکیید کنم دلیل و انگیزه اصلی من از اعتصاب غذا بیش از انکه صرفا مطالبه ازادی یک فرد بیگناه باشد مطالبه یک حق انسانی و اعتراض به رویکرد ظالمانه و تمامیت خواهانه دستگاه امنیتی و سلب و نقض حقوق انسانی و شهروندی بوده و هست، مهم ترین اعتراض و نقطه تمرکز من، اعتراض به برگزاری دادگاهی غیابی و عدم اختصاص فرصت دفاع به همسرم و به طبع آن صدور حکم سنگین و فاقد ادله قضایی و عرفی و حتی شرعی علیه وی بوده است. که فراتر از همسرم گلرخ تمامی اصول اخلاقی و انسانی را مورد تعرض قرار داد.
ما با مجموعه ای در دستگاه امنیتی مواجهیم که حتی به قانون خود ساخته خود نیز پایبند نیستند نمونه ی آن موارد متعدد نقض قانون در پرونده همسرم از بازداشت و انتقال به خانه امن سپاه تا محاکمه غیابی در حالی که زیر تیغ جراحی بود و توان حضور در دادگاه را نداشت و پرونده پزشکی ایشان نیز به دادگاه ارائه شده بود تا بازداشت وحشیانه توسط همان ارگان و انتقال به زندان برای اجرای حکم غیر قانونی. از سوی دیگر همین آفات ناشی از ظلم و بی عدالتی تکلیف سنگینی را بر دوش این فرزند کوچک ملت ایران قرار داد تا با استفاده از همه توان خود و با توسل به تمامی راه های مسالمت امیز به این ظلم اعتراض کنم. چه اینکه رواج تداوم این رویکرد میتواند به معنای قربانی شدن بسیاری از زنان و مردان دیگر این مرز و بوم باشد که هیچ وجدان بیداری نمیتواند ان را تحمل کند.
۲- افزون بر اجحافی که در جریان بررسی پرونده علیه همسرم شکل گرفت بهانه قرار دادن و استناد به داستانی منتشر نشده در نقد سنگسار و ان هم لحاظ سنگسار به عنوان مقدسات که بنیان حکم ناعادلانه دادگاه غیابی قرار گرفت من را متقاعد ساخت که برای بازنمایی این خطای فاحش و باز اندیش درباره نسبت میان مسئله ای که هیچ گونه مبنای قانونی (مطابق همان قوانین خود ساخته جمهوری اسلامی) و شرعی نداشته باید گامی برداشت تا این رویه کثیف پرونده سازی متوقف و پایان پذیرد.
۳- نهایتا حمله خشونت بار تا به دندان مسلح مامورین اطلاعات سپاه و کوفتن در با میله سنگین به قصد شکستن درب منزل ما و انگیزه بازداشت و انتقال همراه با خشونت همسرم به زندان که از جهات بسیاری خود رفتاری غیر انسانی بود و البته در طی این سال ها به دفعات و در مورد بسیاری از دوستان و عزیزانمان شاهد این رفتارها و صدمات ناشی از ان بوده ایم مرا ناگزیر ساخت با در دست گرفتن جان خود بلندترین اعتراض ممکن را به این ظلم بیان کنم و دادخواهی همسرم را نزد هیئت منصفه ای به بزرگی ملت ایران و همه ی انسان های عدالت خواه دنیا ببرم.

به هر سه دلیل مورد اشاره گلرخ ایرایی همسرم پیش از آنکه به عنوان یک فرد و همسر من مطرح باشد، نمادی از همه دختران و زنان و حتی مردان این مرز و بوم است که حداقل حقوق بدیهی آنها نقض میشود و در عین بیگناهی قربانی میشوند مانند: زینب جلالیان، نرگس محمدی، آتنا دائمی، فهیمه اسماعیلی، مریم اکبری، فاطمه مثنی، آزیتا رفیع زاده، ریحانه طباطبایی، فریبا کمال آبادی، حاجر پیری، افسانه بایزیدی، ریحانه حاج دباغ، الهام فراهانی، مهوش شهریاری، علی شریعتی، سعید شیرزاد، کوروش زعیم، احمد عسگری، کیوان کریمی، سعید ملک پور، نوید کامران، بهنام موسیوند و بسیاری دیگر در گذشته و حال. افسوس که گلرخ ها در جامعه ما چه بسیارند که حتی شمارش موارد و مصادیق ستم علیه آن ها از توان من و این قلم خارج است.

میدانستم و میدانم که وظیفه دارم صدای همه آن ها باشم و از این پس هم به قدر توان و بضاعت خود در این مسیر میکوشم. در مورد همسرم نیز امیدوارم این بار با بررسی پرونده در دیوان زمینه تبرئه وی محیا شود که اگر به هر انگیزه ای و به رغم اذعان مسئولین قضایی مبنی بر بیگناهی وی نیروهای امنیتی بخواهند متعرض او شده و بار دیگر گلرخ را به زندان منتقل کنند وظیفه و مسئولیت خود در حمایت از گلرخ را در قالب اعتصاب غذای مجدد ادامه خواهم داد و به این بد عهدی پاسخ خواهم داد.
۴- نهایتا پیرامون سخنان اخیر دادستان تهران آنچنان که از طریق مطبوعات مطلع شدم گفته اند: در تاریخ ۹/۱۰/۹۵ مدیر کل زندان های استان تهران در رابطه با این محکوم درست همان روزی که فضا سازی ها برای این فرد افزایش یافته به دادستان نامه نوشت و با اعلام شکسته شدن اعتصاب غذا خواستار مرخصی وی شد همچنین در اخرین ملاقات ارش صادقی با نماینده دادستان تهران درخواست مرخصی وی اخذ شد و با توجه به فک اعتصاب در مسیر اقدام قرار گیرد.

اولا با توجه به دست نوشته اینجانب سه شنبه ۱۴/۱۰/۹۵ مبنی بر پایان اعتصاب پس از آزادی همسرم، در این تاریخ از طریق نماینده دادستان در اختیار ایشان قرار گرفته است. احتمال میدهم دادستان محترم فراموش کرده باشند تقویم رومیزی خود را از نهم دی ورق بزنند و به همین دلیل در محاسبه تاریخ پایان اعتصاب غذا دچار خطا شده اند.

ثانیا دادستان محترم تهران به خوبی اگاه هستند که من نه در طول ۷۲ روز دوره اعتصاب غذا و نه در پایان این دوره و آخرین ملاقات با نماینده دادستان حاضر به نگارش درخواست مرخصی اعم از استعلاجی و غیره نشده ام و اساسا در شرایط حاضر هیچگونه درخواستی درباره وضعیت خود نداشته ام.

برای تمامی مردم سرزمینم در اقصی نقاط دنیا بهترین ها را آرزو میکنم که شایسته ی بهترین ها هستند.