۱۳۹۴ آبان ۸, جمعه

حکایت بند زنان اوین از زبان کسی که برای ۲ سال از حق شهروندی محروم شده

دو ماه پس از آزادی از زندان از محل کار خود اخراج و از سوی دادسرای انقلاب از حقوق شهروندی خود محروم شده است، ندا مستقیمی از حامیان مادران عزادار می گوید قاضی به او گفته است که شما تا ۲ سال از حق و حقوق یک شهروند ایرانی برخوردار نیستی.
به گزارش خبرگزاری هرانا به نقل از روز، ندا مستقیمی که به ۳ سال زندان محکوم شده بود ۳۱ تیرماه از زندان ازاد شد او به اتفاق ۱۰ زندانی سیاسی دیگر به مناسبت عید فطر و با عفو رهبری آزاد شد اما حالا در حالی از حقوق شهروندی خود محروم شده که در حکم خود هیچ گونه محرومیتی نداشته است.
ندا مستقیمی درباره اخراج از سرکار و محرومیت اش توضیح می دهد: “از سر کارم برگه عدم سوء پیشینه خواسته بودند. رفتم دادگاه انقلاب و گفتند پرونده رفته دادسرای شهر ری. پرونده من و حکیمه شکری و آقای رمضانی رفته بود دادسرای شهرری. بماند که چقدر معطلی داشتیم آنجا و استعلام گرفتند و.. به هرحال برگه دادند و من رفتم دادسرای انقلاب. قاضی آنجا به من گفت خانم سواد داری؟ گفتم بله بفرمایید. کتابی باز کرد به بخش هایی از آن کتاب اشاره کرد و گفت شما تا ۲ سال از حق و حقوق یک شهروند ایرانی برخوردار نیستی. گفتم یعنی چی، اصلا برای چی، من بابت کارم آمده ام و برای کار من باید یک برگه به من بدهید. من کارمند رسمی بودم. گفت ما نمی توانیم به شما گواهی بدهیم و بر طبق این قانون تا ۲ سال شما از همه چیز محروم هستید. من خیلی ناراحت شدم گفتم یعنی چی، حضانت یک بچه ۹ ساله با من است و من باید خرج این بچه را دربیاورم. گفت اینها به ما هیچ ارتباطی ندارد و برو هرجوری می توانی خرجش را در بیاور و من براساس قانون به شما گفتم سواد هم داشتی و خواندی”.
او می افزاید: “تعجب من از این است که به من عفو خورده ام و این محرومیت دو ساله چی است، معمول است که زندانیانی که با عفو رهبری آزاد می شوند برگه گرفته و سر کارشان هم برمی گردند. من هیچ محرومیتی نداشتم و فقط حکم ۳ سال زندان داشتم. گفتم پی گیری می کنم قاضی گفت هیچ کار دیگری هم نمی توانی بکنی و قانون است. من خیلی عصبانی شدم گفتم این چه قانونی است، اگر عفو شده ام یعنی همه چیز تمام شده، محرومیت هم که نداشتم. گفتند نه. اما جایی هم پی گیری نکن قرار نیست هیچ اتفاق دیگری بیفتد و ما حرف اخر را زدیم”.
ندا مستقیمی کارمند رسمی تعاونی شماره یک ترمینال جنوب بوده و می گوید: “دیروز هم مرا از کار اخراج کردند گفتند چون برگه عدم سوء سابقه ندارید شما اخراج هستید. رفتم تسویه کردم و الان بیکار نشسته ام”.
او به اتفاق حکیمه شکری و مهدی رمضانی بر سر خاک امیرارشد تاجمیر، یکی از کشته شدگان عاشورای ۸۸ بازداشت شدند.
امیرارشد از کشته شدگان عاشورای ۸۸ بود. می گوید “سالروز تولد امیرارشد بود. اما آمدند و ما را دستگیر کردند و بردند بازجویی و بعد من و حکیمه و اقای رمضانی را بردند دادسرا و بعد دیگر حکم تفتیش خانه و حبس. یک ماه در بند ۲۰۹ بودم که با وثیقه صد میلیون تومانی آزاد شدم و بعد از چند ماه هم که قاضی مقیسه حکم ۳ سال زندان داد. من با وثیقه بیرون بودم. از اجرای احکام زندان هم که تماس گرفتند خودتان را معرفی کنید نرفتم. تازه سر کار رسمی شده بودم و بچه ام هم بود. نرفتم. خودشان گاهی پی گیری می کردند تا ۱۴ اردیبهشت که وثیقه گذار را خواستند و بعد آمدند از سر کارم مرا دستگیر کردند. زندان بودم تا عفو نصیبش شد و آزاد شدم”.
خانواده ندا مستقیمی بارها اعلام کرده بودند که تنها جرم دخترشان همدردی با مادرانی بوده که فرزندانشان کشته شده اند. او می گوید: “روز دادگاه آقای مقیسه به من گفت به شما چه ارتباطی داشته برای همدردی بروید؟ گفتم من یک زن هستم من مادر هستم. گفتم من به خاطر شرایط موجودی که برای زنان کشورمان است رفتم همدردی کردم. برای بچه ام رفتم که هیچ اینده ای ندارد با این وضعیت، بچه من یک دختر است و می شود مثل من، فرقی نمی کند.می گفتم برای همدردی رفتیم قاضی می نوشت و این حکم صادر شد. من هیچ جرمی مرتکب نشده بودم و همدردی جرم نیست”.
او می افزاید: “تا ما را گرفتند در جا اتهام جاسوسی زدند اما هیچ مستنداتی نداشتند. هیچ چیزی نداشتند. سر خاک یک هموطن برای همدردی با مادر و پدرش در هیچ جای دنیا جرم نیست. توی بازجویی ها مدام می گفتند دلیل ات چی بود، می گفتم دلیل خاصی نداشت. می گفتند نه اگر تک تک می رفتید هیچ مساله ای نداشت اما شما گروهی می رفتید که عکس بیندازید و.. برای من خیلی خنده دار بود. اتهام تبلیغ علیه نظام زدند و عضویت در گروه به قول آنها منافقین.برای من ساخته بودند که از خارج پول می گرفتی دوربین تهیه می کردی عکس می گرفتی می فرستادی، همه را جمع می کردی و در تظاهرات شرکت می کردی و.. هماهنگی می کردی که همه بروند و.. اما هیچ دلایل و مستندی نداشتند. بدون دلیل و مستند فقط همین طور می گفتند. من هیچ یک از اینها را قبول نداشتم هیچ کدام واقعیت نبود. برای همدردی رفته بودیم هیچ عکسی هم در کار نبود. من خودم قبول کردم و نوشتم که بله من برای همدردی رفتم”.
از ندا سوال می کنم فکر می کردی یک روزی به دلیل همدردی با مادران جانباختگان ابتدا زندانی و سپس از همه حقوق شهروندی ات محروم شوی، می گوید: “اگر بخواهیم شرایط مملکت خودمان را بگوییم بله فکر می کردم. اما اگر از نظر خودمان بخواهید نه، ما مرتکب هیچ جرمی نشدیم و هیچ کار خاصی نکردیم اما از نظر آقایان جرم بوده. سر خاک رفتن از نظرشان جرم بوده. من واقعا مانده ام یک همدردی کردن با مادران اینقدر برای اینها سنگین بود که بخواهند با زندگی کاری و با روح و روان ما بازی کنند؟ پیش خودشان فکر می کنند الان که به من ضربه زده اند، نه ضربه نتوانستند بزنند روزی من پیش خداست نه اینها. اما چند روز است دارم به این فکر می کنم که برچه مبنایی من ۲ سال محروم هستم. ۲ سال محرومیت من برای چی است، وقتی خیلی راحت قاضی به من می گوید برو هر کاری بکن خرج خودت و بچه ات را دربیاور. یعنی چی، این طرز جواب دادن قاضی مملکت ما است. من فقط از زور عصبانیت گفتم خاک توی سر تو و قانون ات بکنند و آمدم بیرون.الان واقعا نمی دانم چه باید بکنم. به چه کسی بروم بگویم، بابت این برگه یک بار مادر من رفته بود پیش آقای خدابخشی، گفت به ما ربطی ندارد. رفت پیش اقای نصیری او هم هیچ جوابی نداده بود. بعد به مادرم گفتند این پرونده به شما اصلا ربطی ندارد و به او توهین کرده بودند و گفته بودند خودش بیاید. من هم که رفتم آنطور شد. الان واقعا نمی دانم پیش چه کسی بروم، چه باید بکنم، در شوک هستم واقعا. رسما به من گفته اند تا ۲ سال شهروند حساب نمی شوی. دادیار اداره سنجش کیفری دادسرای عمومی و انقلاب تهران آقای علی اکبر انصاری، خیلی راحت می گفت برو خرجت را هر جور می خواهی دربیاور”.
ندا مستقیمی سرپرستی دختر ۹ ساله اش را برعهده دارد: “غزاله ۴ سالش بود که من رفتم زندان و جلوی او هم آمدند مرا بردند. چیزی متوجه نبود اما وقتی خواستند مرا ببرند پای مرا چسبید انگار حس کرد. هیچ وقت این صحنه نه از یاد من میرود نه از یاد بچه ام، غزاله مرا می کشید آنها مرا می کشیدند. پدرم زنده بود آن موقع، سرطان داشت. نشسته بود روی صندلی گریه میکرد. بازجو گفت مامانت را ول کن میخواهد برود برایت عروسک بخرد. غزاله ول کرد و نشست پشت نرده ها و مرا نگاه می کرد. خیلی ضربه خورد از نظر روحی”.
سال که من بیرون بودم هرموقع اینها زنگ می زدند می ترسید. هی می گفت مامان نروی، یک ماه هم که ملاقات ندادند با بچه و..
او با اشاره به محرومیت مادران زندانی از حقوق قانونی خود همچون مرخصی و تلفن می گوید: “زیر تختم من گریه می کردم و بچه ها دعا می کردند که خدایا بگذار این مادر بچه اش را ببیند. اینطور با روح و روان ما بازی می کردند. هنوز اسیب اش در بچه من مانده، من بابت این مساله هیچ وقت گذشت نمی کنم”.
ندا مستقیمی از وضعیت بند زنان می گوید “تلفن خیلی مهم است، پسر خانم شهریاری پایش را عمل کرده بود نمی توانست بیاید ملاقات و می خواست تلفن کند اما اجازه نمی دادند. این یعنی بدترین ضربه برای یک مادر. بهناز ذاکری، دخترش زایمان کرده بود و نمی دانید این مادر چه حس و حالی داشت و حتی یکبار هم اجازه تلفن ندادند. نرگس (رحمانی) را چی بگویم، همیشه حال و روزش جلوی چشمانم است. کافی بود چشم های این مادر را می دیدید همه چیز را حس می کردید. من هر شب می نشستم با نرگس گریه می کردم می گفتم دیگر طاقت ندارم می گفت خدا بزرگ است طاقت داشته باش. یا مادری بچه هایش خارج از کشور هستند احتیاج به تلفن دارد واقعا. به بازجویم می گویم تو خودت بچه داری. برو از خانمت بپرس بگو دو روز بچه ات را جدا کنند چه حس و حالی داری، آخر یک تلفن به کجا بر میخورد، فقط هفته ای ۲۰ دقیقه ملاقات کابینی است و تمام. آخر این چه وضعش است, اصلا بند زنان نسوان اوین شده بند گم شده ها، واقعا بند گمشده ها، هفته ای ۲۰ دقیقه کابینی آن هم با آن وضعیت”.
از ملاقات تا ملاقات بعدی هیچ خبری از هیچ کسی نداریم. از بیرون هیچ خبری نداریم مثلا امروز اگر بفهمم سرما خورده بچه تا هفته دیگر باید صبر کنم که بتوانم حالش را بپرسم و خبردار شوم از حالش. هرچه هم پی گیری کردیم برای تلفن گفتند بند شما به هیچ عنوان حق تلفن ندارد. آخر چرا؟ برچه مبنایی؟ کدام قانون، لاقال به مادران اجازه تلفن بدهید. این حق قانونی زندانیان است.
ندا مستیقمی می افزاید: “یادم نمی رود. ماه رمضان بود غذا درست کرده بودیم هرچی التماس کردیم که بگذارید برای بچه ها ببریم، نگذاشتند حتی آب ببریم با خودمان. بچه وقتی مادرش را می بیند توقع دارد حداقل یک شیرینی بگیرد. بچه من هی می گفت مامان جان هیچی برای من نیاوردی، عذاب دنیا را کشیدم وقتی گفتم نه بغض کرد و نشست. بعد فهمیدم بقیه بچه ها هم همین طور بوده اند و وقتی برگشتیم همه گریه کردیم. رئیس بند به من می گفت تو بچای اینکه بنشینی مادری کنی رفتی دنبال سیاست و.. گفتم چه ربطی دارد، من به خاطر بچه ام رفتم و اصلا ۳ سال بود هیچ کاری نمی کردم شما خودتان باز آمدید سراغ من. ما مادر هستیم مادر بودن مان به کنار، کار و عقایدمان هم به کنار”.

مریم(نسیم) نقاش زرگران، زندانی عقیدتی که از سه شنبه گذشته به مرخصی درمانی آمده بود پس از عدم تمدید مرخصی و تهدید دادستانی تهران، با نا تمام ماندن پروسه تشخیص بیماری به زندان اوین بازگردانده شد.

بازگشت به زندان بدون درمان؛ گزارشی از وضعیت مریم نقاش زرگران
مریم(نسیم) نقاش زرگران، زندانی عقیدتی که از سه شنبه گذشته به مرخصی درمانی آمده بود پس از عدم تمدید مرخصی و تهدید دادستانی تهران، با نا تمام ماندن پروسه تشخیص بیماری به زندان اوین بازگردانده شد.
این نوکیش مسیحی که به دلیل اعتقادات مذهبی بیش از ٣٠ ماه از دوران محکومیت خود را در بند نسوان اوین سپری کرده، اولین بار در اسفندماه ١٣٨٩ به دفتر پیگیری وزارت اطلاعات احضار و مورد بازجویی قرار گرفت. این بازجویی ها که با تهدید و مزاحمت برای اعضای خانواده وی همراه بود، اغلب در مکان های غیر رسمی و حول پرسش از کلیسای خانگی و جامع ادامه یافت.
وی نهایتا چند روز پس از بازداشت سعید عابدینی، شهروند ایرانی-آمریکایی که برای تاسیس پرورشگاه در شمال ایران به کشور بازگشته بود، از سوی پلیس امنیت به صورت تلفنی احضار و بازداشت شد و در همین روز منزل پدری وی مورد تفتیش و کتاب ها و جزوات دینی و لوازم شخصی وی توقیف شد.
این نوکیش مسیحی پس از بازداشت جهت انگشت نگاری به زندان اوین منتقل و بدون هیچ گونه تفهیم اتهام به ساختمان وزرا تحویل شد. وی به مدت ۵ شبانه روز بدون بدوی ترین امکانات بهداشتی در این مکان بازداشت و مورد بازجویی قرار گرفت و اغلب موضوع سئوالات در مورد علت افزایش اعضای کلیسای خانگی و افراد حاضر و کیفیت برگزاری مراسم در این کلیساها بود.
خانم زرگران نهایتا به زندان اوین منتقل و از سوی شعبه ٢ دادسرای شهید مقدس تفهیم اتهام شد. تنها اتهام وارده به وی تبلیغ علیه نظام بود.
مریم نقاش پس از ١٩ روز بازداشت موقت در بند نسوان اوین با قید وثیقه ٧٠ میلیونی آزاد شد. وی توسط قاضی مقیسه، ریاست شعبه ٢٨ دادگاه انقلاب به اتهام اجتماع و تبانی و اقدام علیه امنیت ملی به ۴ سال حبس تعزیری محکوم شد. این در حالیست که چنین اتهامی هرگز به وی تفهیم نشده بود.
مواردی چند که در محتویات پرونده این شهروند مسیحی مورد اشاره قاضی صادر کننده رای قرار گرفته به قرار زیرند:
* تغییر دین از اسلام به مسیحیت شاخه پروتستان
* عضویت فعال در کلیسای جماعت ربانی
* تشکیل و راه اندازی کلیساهای خانگی جهت جذب جوانان به مسیحیت
* ارتباط با سازمانهای مسیحی خارج از کشور به منظور تبلیغ آئین مسیحیت
* مسافرت به کشور ترکیه برای شرکت در گردهمایی های مسیحیان
در بخشی از حکم صادره برای خانم مریم نقاش زرگران چنین آمده است:
” دادگاه فعالیت های انجام شده را در راستای اهداف ضد امنیتی کشور انگلستان و رژیم اشغالگر قدس در جهت گسترش کلیساهای خانگی در داخل کشور و ایجاد انحراف در جامعه اسلامی دانسته و منطبق با ماده ۶۱۰ قانون مجازات اسلامی و با رعایت ماده ۴۶ قانون مجازات اسلامی، نامبرده را به تحمل ۴ سال حبس با احتساب ایام بازداشت محکوم می نماید.“
حکم وی عینا در دادگاه تجدید نظر تایید و برای اجرای حکم در تاریخ ٢۴ تیر ٩٢ به زندان اوین فراخوانده شد. وی در حالی دوران محکومیت خود را سپری می کند که رابط وزارت اطلاعات در تیرماه سال جاری به وی اعلام داشته که وزارت اطلاعات از ضابط قضایی پرونده بی اطلاع است و پلیس امنیت صلاحیت گشودن چنین پرونده ای را نداشته است و وزارت پس از ٢ سال مسئولیت آن را می پذیرد و مورد بررسی مجدد قرار می دهد! این در حالی است که خانم زرگران همواره در طول مدت حضور خود در زندان با برچسب “زندانی خاص” مورد آزار و اذیت سیستم قضائی قرار گرفته است، از عدم اجازه ملاقات حضوری با برادر و خواهر خود برای ماه های متوالی تا قول ها و امیدوار کردن های واهی برای مرخصی و آزادی مشروط و بدین بهانه ها، عدم صدور مجوز اعزامِ درمان.
نسیم زرگران به دلیل ابتلا به بیماری ASD حدودا ٩ سال قبل تحت جراحی قلب قرار گرفت و نیاز مبرم به مراقبت های ویژه و مستمر پزشکی دارد. علاوه بر این او در یک سال اخیر با بی حسی دست و پا و درد مزمن در مفاصل و ستون فقرات مواجه شده است که پس از ماهها در مراجعه اولیه به پزشک متخصص تشخیص اولیه بیماری های دیسک کمر، آرتروز و پوکی استخوان بوده است و پزشک معتمد زندان دستور بستری ۵ روزه و نیاز فوری به انجام فیزیوتراپی را صادر کرده که با عدم مجوز دادستانی وی همچنان از درد بسیار رنج می برد. زرگران همچنین در ماههای زندان به کم خونی شدید، بیماری قند و چربی خون مبتلاست که به دلیل عدم صدور مجوز از سوی نهادهای قضائی مربوطه پروسه درمانی وی مغفول مانده است.





"خلاصه‌ای از موارد نقض حقوق بشر در ایران در نهمین گزارش احمد شهید" کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی

"خلاصه‌ای از موارد نقض حقوق بشر در ایران در نهمین گزارش احمد شهید"
کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی:
«احمد شهید»، گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل در امور ایران، روز سه‌شنبه ۲۷ اکتبر ۲۰۱۵ (۵ آبان ۱۳۹۴) ، نهمین گزارش خود را در مورد وضعیت حقوق بشر در ایران به هفتادمین مجمع عمومی ملل متحد ارایه کرد.
خلاصه‌ای غیرجامع از این گزارش را در پی می‌خوانید؛
– افزایش شمار اعدام‌ها: سرانه اعدام در ایران از هر کشور دیگری در دنیا بالاتر است. روند افزایش از سال ۲۰۰۵ آغاز شده و در سال ۲۰۱۴ با ۷۵۳ اعدام به اوج رسیده است. در هفت ماه نخست ۲۰۱۵، دست‌کم ۶۹۴ نفر، از جمله ۱۰ زن و یک نوجوان اعدام شده‌اند و دست‌کم ۳۳ مورد اعدام در انظار عمومی اجرا شده است. اگر روند کنونی اعدام‌ها ادامه یابد، شمار اعدام‌شده‌ها تا آخر سال ۲۰۱۵ به ۱،۰۰۰ تن می‌رسد. دست‌کم ۶۹ درصد اعدام‌ها در نیمه اول سال ۲۰۱۵ به مواد مخدر مربوط بوده است.
– مجازات‌های ظالمانه: از جمله خارج کردن چشم یا کور کردن به عنوان قصاص اجرا شده است.
– سرکوب آزادی‌ اندیشه و بیان و حقوق مدنی و محدودیت‌ها برای تجمع و ایجاد تشکل‌های مستقل صنفی ادامه دارد. اقدامات سپاه پاسداران و پلیس سایبری ایران در احضار، بازجویی و بازداشت روزنامه‌نگاران، نویسندگان، فعالان شبکه‌های اجتماعی و مدافعان حقوق بشر ادامه یافته است. در ماه آوریل سال ۲۰۱۵ دست‌کم ۴۶ روزنامه‌نگار و فعال رسانه‌های اجتماعی در ایران یا در بازداشت به‌سر می‌بردند یا برای آنها حکم‌هایی صادر شده‌ بود. از آن تاریخ تنها تعداد کمی از این افراد از حبس آزاد شده‌اند.
– طی ۱۵ روز نخست ماه رمضان بیش از ۴۸۰ نفر در ایران به خاطر روزه‌خواری شلاق خورده‌اند.
– دست‌کم ۲۳۳ اعتراض کارگری از ماه مارس ۲۰۱۴ تا مارس ۲۰۱۵ رخ داده و دست‌کم ۲۳۰ نفر بازداشت شده‌اند.
– قوانین ناقض حق آزادی بیان، حق تشکل و حق گردهمایی مسالمت‌آمیز و محدودیت‌ها بر آزادی بیان، و نداشتن دسترسی به دادرسی عادلانه ادامه دارند.
– احکام سنگینی علیه اشخاصی صادر می‌شود که از حق آزادی بیان خود استفاده کرده اند. این احکام به اتهام‌هایی چون «بلیغ علیه نظام»، «توهین به چهره‌های سیاسی و مذهبی» و «اقدام علیه امنیت ملی» صادر شده‌اند.
– تبعیض‌ها علیه اقلیت‌های دینی و قومی در برخورداری از حقوق مدنی، سیاسی یا اقتصادی ادامه دارد. اقلیت‌های دینی از جمله بهاییان، نوکیشان مسیحی، و دراویش نعمت‌اللهی گنابادی با تبعیض و محدودیت‌های گسترده‌ای روبرو هستند و ده‌ها تن از پیروان این اقلیت‌ها همچنان در زندان به سر می‌برند.
– نقض حقوق زنان رایج است. طرح‌هایی در دست بررسی است که حقوق زنان را، برای مثال در زمینه اشتغال، محدود کنند و به اجازه شوهر واگذارند. در زمینه حقوق برابر زن و مرد، ایران از میان ۱۴۲ کشور در پنج درصد آخر جدول قرار دارد.
انتظارات از حکومت جمهوری اسلامی در مسایل حقوق بشری
رادیو بین‌المللی فرانسه گفتگویی در باره‌ی آخرین گزارش احمد شهید، با «عبدالکریم لاهیجی»، رئیس فدراسیون بین‌المللی جامعه‌های حقوق بشر، انجام داده است.
گزارش «رادیو بین‌المللی فرانسه»: «بر اساس گزارش احمد شهید، گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل در امور ایران، فشار آوردن کشورهای غربی به ایران، در مسایل حقوق بشری، می‌تواند این کشور را وادار به آوردن تغییراتی در این زمینه کند.»
«جمهوری اسلامی ایران برای اولین بار، درباره‌ی حقوق بشر وارد گفتگو با سازمان ملل شده است و در مورد وضعیت حقوق بشر در این کشور پاسخ مفصلی داده است. این درحالی است که از آغاز سال تاکنون، در ایران حدود ۸۰۰ نفر اعدام شده‌اند و احتمالا تا پایان سال، این رقم به هزار نفر خواهد رسید.»
«عبدالکریم لاهیجی، رئیس فدراسیون بین المللی جامعه‌های حقوق بشر، در گفتگو با بخش فارسی رادیو بین‌المللی فرانسه می‌گوید که با در نظر داشت اینکه با تحریم‌های غربی، ایران ناگزیر شد که با کشورهای عضو دائمی شورای امنیت سازمان ملل به اضافه‌ی آلمان به گفتگو بنشیند، ما امیدواریم که جمهوری اسلامی توجه داشته باشد که نفس تعیین یک گزارشگر ویژه از سوی شورای حقوق بشر درباره‌ی وضعیت حقوق بشر در ایران، یک مساله‌ی اساسی است و نشان می‌دهد که وخامت وضع حقوق بشر در ایران تا چه حدی است.»
«در ادامه آقای لاهیجی از جزئیات این مشکل می‌گوید و اینکه یکی از پیشنهادات این است که مسوولین جمهوری اسلامی از اعدام قاچاقچیان مواد مخدر خودداری کنند؛ با این کار می‌شود از ۷۰ درصد موارد اعدام جلوگیری کرد، ولی وضعیت زندانیان سیاسی هم بسیار بد است و باید به همه‌ی این مسایل توجه شود.»
منبع: جامعه دفاع از حقوق بشر در ایران (عضو فدراسیون بین‌المللی جامعه‌های حقوق بشر)

۱۳۹۴ آبان ۴, دوشنبه

یک منبع "آگاه" وضعیت نرگس محمدی را به شدت وخیم توصیف کرده و به نقل از یکی از پرستاران بیمارستان ایران‌مهر گفته که حتی خطر مرگ وی را تهدید می‌کند.

خانم محمدی که در حال سپری کردن شش سال حبس خود در بند زنان زندان اوین تهران است، پس از چندین بار تشنج و از حال رفتن به دلیل بیماری آمبولی ریه و فلج عضلانی، از روز ۱۹ مهر، تحت‌الحفظ در بیمارستان بستری شده است.

گوهر عشقی (مادر ستار بهشتی)، اکرم نقابی (مادر سعید زینالی، دانشجویی که ۱۶ سال قبل، بازداشت شد و از آن زمان مفقود است) و تعدادی از فعالان مدنی و حقوق بشر روز شنبه (۲ آبان-۲۴ اکتبر) موفق شدند برای لحظاتی نرگس محمدی را در بیرون اتاق وی در بیمارستان "ایران‌مهر" تهران ببینند اما این دیدار با از حال رفتن این زندانی سیاسی در آغوش خانم عشقی نیمه‌تمام ماند و پرستاران و ماموران او را به اتاقش باز گرداندند.

یک منبع "آگاه" در گفتگو با #تقاطع، وضعیت نرگس محمدی را به شدت وخیم توصیف کرده و به نقل از یکی از پرستاران بیمارستان ایران‌مهر گفته که حتی خطر مرگ وی را تهدید می‌کند.

به گفته‌ی این منبع، در جریان این دیدار، ماموران، تلفن همراه و کارت ملی هوشنگ نعمتی از حاضران در ملاقات را به دلیل عکس گرفتن از نرگس محمدی ضبط کرده و از وی خواسته‌اند تا روز یکشنبه (۳ آبان) به دادسرای امنیت در منطقه‌ی سعادت‌آباد تهران مراجعه کند.
این منبع افزود که خانم نرگش محمدی به ویژه از دیدن گوهر عشقی و اکرم نقابی بسیار خوشحال شد و به ابراز احساسات پرداخت.
خانم محمدی که در سال‌های گذشته چندین بار بازداشت و زندانی شده، آخرین بار پس از ماه‌ها بازجویی، صبح روز ۱۵ اردیبهشت با هجوم ماموران امنیتی و قضایی به منزلش بازداشت شد. این بازداشت به بهانه‌ی اجرای ادامه‌ی حکم زندان او که از سال ۱۳۹۱ متوقف شده بود، صورت گرفت. این فعال شناخته‌شده‌ی حقوق بشر، پیش‌تر در دو نوبت در فاصله‌ی ۲۱ خرداد تا ۱۰ تیرماه ۱۳۸۹، و ۳ اردیبهشت‌ تا ۱۰ مرداد ۱۳۹۱ در زندان اوین تهران و زندان زنجان، مجموعا حدود ۴ ماه را در بازداشت سپری کرده بود که هر دو بار به دلیل وخامت حال ناشی از بیماری با قرار وثیقه، آزاد و به بیمارستان منتقل شده بود.
نرگس محمدی دارای دو فرزند خردسال دوقلو است که بعد از بازداشت اخیر او، ایران را ترک کرده و به پدرشان در فرانسه ملحق شده‌اند. خانم محمدی از آن زمان، اجازه‌ی گفتگوی تلفنی با فرزندانش را نیز پیدا نکرده است.

احمد میرعلایی تنها در نامه‌ای ۱۳۴ امضایی که امضای او هم پای نامه بود گفت که «ما نویسنده‌ایم».

احمد میرعلایی، جان بر سر قلم
هشت صبح روز دوم آبان‌ماه ۱۳۷۴مترجم و نویسنده‌‌ی پرکار ایرانی، احمد میرعلایی از منزلش به سوی کتاب‌فروشی محل کارش به راه افتاد اما هرگز به آن‌جا نرسید. او عادت داشت که اگر ظهر به خانه نمی‌رفت تغییر برنامه را اطلاع دهد اما آن روز چنین نکرد. خانواده‌اش نگران شدند اما جست‌وجو برای یافتنش بی‌نتیجه بود. پیکر بی‌جان او ساعت ده شب در کوچه‌های خیابان میر اصفهان پیدا شد. کنار جنازه‌ی او دو بطری مشروب قرار داده بودند. نیروی انتظامی پیدا شدن جسد را به خانوادهمیرعلایی اطلاع می‌دهد. او در یکی از کوچه‌‌های فرعی محل کارش به شکل نشسته به دیوار تکیه داده بود. همان شب در پزشکی قانونی خانواده‌ی میرعلایی جسد را می‌بینند که جای دو تزریق آمپول در دست راست او دیده می‌شود. احمد میرعلایی بر اثر تزریق انسولین از ناحیه‌ی دست راست دچار ایست قلبی می‌شود و جان می‌دهد.
این‌گونه پایان می‌یابد زندگی مترجمی که در تاریخ ۲۱ فروردین سال ۱۳۲۱ در اصفهان آغاز شده بود. احمد میرعلایی، مترجم، نویسنده، استاد دانش‌گاه، ناشر و روزنامه‌نگار در خانواده‌ای اهل فرهنگ و تحصیل‌کرده دیده به جهان گشود. پدر بزرگ پدری وی روحانی بود و پدر بزرگ مادری پزشکی حاذق. میرعلایی تحصیلات دانش‌گاهی خود تا مقطع کارشناسی در رشته‌ی ادبیات انگلیسی را در دانش‌گاه اصفهان گذراند و پس از آن به دلیل کسب رتبه‌ی اول، موفق به دریافت بورس تحصیلی شد و به دانش‌گاه لیدز در انگلستان رفت و مدرک فوق لیسانس خود را در رشته‌ی ادبیات و زبان انگلیسی از این دانش‌گاه دریافت کرد. میرعلایی سپس برای دریافت دکترای ادبیات انگلیسی وارد دانش‌گاه سوربن شد اما آن را نیمه‌تمام گذاشت و به ایران بازگشت.
قتل میرعلایی مانند دیگر قتل‌های نویسندگان و دگراندیشان، جهت محدودسازی اندیشه و حق آزادی بیان صورت گرفت. احمد میرعلایی به هیچ حزب و دسته‌ی سیاسی وابستگی نداشت که بخواهیم او را مخالف سیاسی جمهوری اسلامی قلمداد کنیم.او در نوجوانی شیفته‌ی محمد مصدق و جبهه‌ی ملی بود اما چه پیش و چه پس از انقلاب هیچ سابقه‌ی فعالیت سیاسی و یا مبارزات سیاسی نداشت.
احمد میرعلایی تنها در نامه‌ای ۱۳۴ امضایی که امضای او هم پای نامه بود گفت که «ما نویسنده‌ایم». «ما نویسنده‌ایم، یعنی احساس و تخیل و اندیشه‌ و تحقیق خود را به اشکال مختلف می‌نویسیم و منتشر می‌کنیم. حق طبیعی و اجتماعی و مدنی ماست که نوشته‌مان - اعم از شعر یا داستان، نمایش‌نامه یا فیلم‌نامه، تحقیق یا نقد، و نیز ترجمه آثار دیگر نویسندگان جهان- آزادانه و بی‌هیچ مانعی به دست مخاطبان برسد. ایجاد مانع در راه نشر این آثار، به هر بهانه‌ای، در صلاحیت هیچ‌کس یا هیچ‌ نهادی نیست. اگر چه پس از نشر راه قضاوت و نقد آزادانه درباره‌ی آن‌ها بر همه‌گان گشوده است.» این نویسندگان در بخش دیگری از نامه می‌خواهند که آن‌ها را نویسنده ببینند. «پس اگر چه توضیح واضحات است، باز می‌گوئیم: ما نویسنده‌ایم. ما را نویسنده ببینید و حضور جمعی ما را حضور صنفی نویسندگان بشناسید.» احمد میرعلایی پس از امضای این نامه مانند دیگر امضاکنندگان نامه، بارها به وزارت اطلاعات احضار شد و مورد بازجویی قرار گرفت و آزار دید.

«فکر نکنید مادر ستار از کسی می‌ترسه، نون از بازوی خودتان بخورید نه از خون این‌ها»

ای شیر زنان پاکدل ایران زمین که آهن گداخته بر دل وجانتان نهاده اند پا بر جا و سر فراز بمانید.
سخنان مادر ستار بهشتی و مادر ریحانه جباری در اولین سالگرد اعدام ریحانه
در بخشی از این ویدئو گوهر عشقی، مادر ستار بهشتی در حالی که عکس فرزند خود را در دست دارد خطاب به ماموران امنیتی که در محل حضور دارند می‌گوید:
«فکر نکنید مادر ستار از کسی می‌ترسه، نون از بازوی خودتان بخورید نه از خون این‌ها»
«اگر ستار را چهار روزه کشتید من حاضرم در همین میدان رباط کریم یک روزه تیرباران شوم . من از کسی نمی ترسم ...»
در مراسم یادبود اولین سالگرد اعدام ریحانه جباری در بهشت زهرا در تهران که روز یکشنبه سوم آبان‌ماه برگزار شد، شماری از مادران داغدار از جمله مادر ستار بهشتی حضور یافتند و یاد او را گرامی داشتند.
مادر ریحانه در این مراسم با اشاره به مادر ستار بهشتی و خطاب به جمعیت گفت:
«... ما مادران نه قرار است ثروتمون رو ازمون بگیرن، نه شغلمون و نه چیز دیگه‌ای رو، عزیزترین چیزمون رو که پاره تنمون بود گرفتن، نه فقط اینها، صدها و صدها، در این سرزمین مادرانی مثل این مادران... فراوانند.».
مادر ستار بهشتی نیز در حالی که عکس پسرش را در دست داشت گفت:«من آرام نخواهم نشست، او همه چیز من بود....

_______________________
این همه ظلم تا کی؟
از اين ناله ها و فريادها بايد ترسيد.
هیچ ظلمی پایدار نمی ماند، حکومت جور و جهل و فساد هم به زودی نابود خواهد شد.
یک روزی اشک مادران سیل خواهد شد و آه پدران باد خواهد شد و خشم جوانان آتش خواهد شد و جسم ناپاک نامردان را خاک پاک ایران خواهد کرد.آن روز خواهد آمد
پسر جلاد ودزد خانواده کثیف سربندی چند روز بعد از اعدام ریحانه در آلمان به دلیل حمل قاچاق دارو وچیزهای دیگر به همراه دونفر دزد مثلِ خودش دستگیر شد وبا پرداخت پول حرامی و وثیقه از طرف رژیم ایران به دولت آلمان آزاد شد
مادر همیشه سوگوار ایرانی, کسی چرا صدای اینها نیست ؟
از آن پیر و جوان که در خیابان ها برای چند شبی آزادی عمل هر کاری بنام محرم داشتند چرا کسی به دلداری این مادران داغدار نرفت ؟ چرا پسران و دختران و زن و مرد ایرانی عاشورای ۸۸ را بفراموشی سپردند که در تار
یخ ایران ثبت است اما برای یک عاشورای ساخته و پرداخته همه اشک در چشم و سینه زنان در خیابان بودند .
چرا آنهمه هنرمند و ورزشکار زنجیر زنان به خیابان آمدند تا خوش خدمتی خود را به جمهوری اسلامی نشان بدهند اما مادران کشته شده های عاشورای ۸۸ تنها ماندند ؟
این مادران ایرانی چه کم از زینب مسلمان ها داشتند ؟
شگفتا که مسیحی ها پیروان مسیح هم برای سینه زنی به خیابان آمدند اما هیچکدام از اینها که مسیحیت دین عشق و محبت میدانند برای محبت به این مادران نیامدند !

آیا ارزش این مادران کسانی که در عاشورای ۸۸ کشته شدند کمتر از عاشورای ساخته و پرداخته ی حسین است ؟
آیا خون یک ایرانی که در عاشورای ۸۸ به زمین ریخت کمتر از عاشورای حسین است ؟

به ناله های مادر ستار بهشتی گوش کنید چه کم از خطبه ی زینب پس از کشته شدن حسین دارد ؟
که همه ی آن خطبه چیزی بیش از یک دروغ نیست چیزی در حد روزه های آخوند ها در مراسم روزه خوانی برای گرم کردن مجلس و پولی به جیب زدن اما چرا کسی به سکوت غم انگیز مادر اردشیر امیر ارجمند گوش نمیدهد ؟

این بی مهری ها , این بیگانه پرستی , این تاریخ دروغ پرستی روزی سرانجام به پایانش خواهد رسید و شما با یک وجدان بیمار و آلوده به زندگی تان ادامه خواهید داد.


















۱۳۹۴ مهر ۲۶, یکشنبه

روز گذشته یک زن تهرانی با بنزین دست به خودسوزی زد و به زندگی خود پایان داد.

روز گذشته یک زن تهرانی با بنزین دست به خودسوزی زد و به زندگی خود پایان داد.
خبرگزاری هرانا به نقل از جام، گزارش این پرونده تا این مرحله از تحقیقات را در اختیار خوانندگان قرار می دهد.
ساعت ۹ صبح دیروز مرد میانسالی در تماس با ماموران کلانتری ونک از مرگ مشکوک همسرش در آتش سوزی خبر داد.
تحقیقات جنایی برای مشخص شدن علت مرگ زن ۴۲ ساله پس از آتش سوزی با بنزین آغاز شد.
ساعت ۹ صبح دیروز مرد میانسالی در تماس با ماموران کلانتری ونک از مرگ مشکوک همسرش در آتش سوزی خبر داد.
با حضور ماموران در محل مرگ زن ۴۲ ساله در یکی از خیابان های فرعی ونک آنها با جسد سوخته او روبرو شدند.
با اعلام موضوع به بازپرس جنایی تهران، وی دستور تحقیق از اعضای خانواده زن را صادر کرد.
همسر او در بازجویی ها مدعی شد از مدتی قبل با همسرش دچار اختلاف بوده و همیشه با هم درگیری لفظی داشتند.
مرد میانسال ادامه داد: “همسرم تهدید به خودکشی کرده بود و صبح امروز با ریختن بنزین روی خودش به زندگی اش پایان داد”.
با اظهارات همسر زن ۴۲ ساله و با بررسی صحنه و مشکوک بودن مرگ، قاضی ایلخانی بازپرس ویژه قتل پایتخت دستور تحقیقات بیشتر در مورد مشخص شدن علت اصلی مرگ زن میانسال را  صادر کرد.

خبرگزاری هرانا ـ کسری نوری از دراویش زندانی، روز چهارشنبه پانزدهم مهرماه بدون اطلاع قبلی و بر خلاف قانون از زندان نظام شیراز به زندان اوین منتقل و چهار روز در قرنطینهٔ اوین نگهداری و سرانجام به بند ۸ عمومی اوین منتقل شد.

خبرگزاری هرانا ـ کسری نوری از دراویش زندانی، روز چهارشنبه پانزدهم مهرماه بدون اطلاع قبلی و بر خلاف قانون از زندان نظام شیراز به زندان اوین منتقل و چهار روز در قرنطینهٔ اوین نگهداری و سرانجام  به بند ۸ عمومی اوین منتقل شد.
به گزارش خبرگزاری هرانا به نقل از مجذوبان نور، انتقال کسری نوری به زندان اوین در حالی صورت گرفته که بر اساس دادنامهٔ صادره از سوی دادگاه انقلاب شیراز محل نگهداریِ وی زندان نظام شیراز عنوان شده است و اقدام مسئولان در انتقال این درویش زندانی به اوین خلاف قانون و نوعی تبعید محسوب می‌شود.
گفتنی است کسری نوری تاکنون چند بار از سوی مسئولین ادارهٔ زندان‌ها تهدید به تبعید به زندان‌های دیگر شده است.
لازم به ذکر است، کسری نوری، در دی ماه سال گذشته در اعتراض به وضعیت هفت وکلای زندانی دراویش در بند ۲۰۹ اوین به مدت ۹۰ روز دست به اعتصاب غذا زد که سرانجام با رسیدگی به خواسته‌اش به اعتراض خود پایان داد٬ وی که از همکاران سایت خبری مجذوبان نور نیز به حساب می‌آید با اتهاماتی همچون تبلیغ علیه نظام و عضویت در گروه به چهار سال و چهار ماه حبس تعزیری محکوم شد که این حکم عینا در دادگاه تجدید نظر نیز به تایید رسید.

۱۳۹۴ مهر ۲۵, شنبه

کشته شدن ۸پاسدار و مزدوران برون مرزی رژیم در سوریه طی ۲۴ساعت گذشته

کشته شدن ۸پاسدار و مزدوران برون مرزی رژیم در سوریه طی ۲۴ساعت گذشته
تلویزیون اورینت متعلق به اپوزیسیون سوریه 23مهر 94 به‌نقل از منابع حکومت آخوندی خبر داد طی 24ساعت گذشته هشت تن از نیروهای سپاه پاسداران و مزدوران آنها در حومه حما و لاذقیه کشته شده‌اند. 4تن از کشته شدگان متعلق به نیروی قدس، تیپ 41 و بسیج بودند. 4تن دیگر از مزدوران وابسته به تیپ افغانی موسوم به فاطمیون بوده‌اند.
دو روز پیش رژیم ایران از کشته شدن افسران بلندپایه خود در سوریه خبر داد. سرتیپ پاسدار فرشاد حسونی‌زاده و حمید مختار بند رئیس ستاد تیپ موسوم به المهدی در میان کشته شدگان بودند.
بیشتر بخوانید:
پاسدار دیگری از قاتلان مردم سوریه کشته شد
روز 20مهر 94 یکی دیگر از پاسداران جنایت‌پیشه در سوریه به هلاکت رسید. وی که رسول پور مراد نام داشت، اهل قزوین بود. جسد وی قرار است امروز پنجشنبه 23مهر در شهرک مدرس از توابع شهرستان بوئین زهرا دفن شود.
لازم به یادآوری است که در روزهای 21 و 22مهر 94 رسانه‌های رژیم خبر کشته شدن 6 پاسدار دیگر را اعلام کرده‌اند:
روز چهارشنبه 22مهر94 - سایت پاسدار قاسم سلیمانی خبر هلاکت مزدوری به نام نادر حمیدی اهل خوزستان را اعلام کرد.
خبرگزاری نیروی تروریستی قدس (تسنیم) نیز خبر هلاکت یک مزدور افغانی سپاه پاسداران به‌نام محمدرحیم رحیمی ساکن سمنان را اعلام کرد.
خبرگزاری حکومتی میزان از دفن دو تن از عناصر سپاه پاسداران که در سوریه کشته شده‌اند خبر داد. این قاتلان مردم سوریه به‌نامهای عارف حسینی و یارمحمد مردانی در شهر ری دفن شدند.
رسانه‌های حکومتی هیچ اشاره‌یی به زمان و نحوه کشته شدن این پاسداران نکردند.
روز سه‌شنبه 21مهر 94 نیز سپاه پاسداران در خبرگزاری خود (فارس) از کشته شدن دو سرکرده دیگر سپاه پاسداران در سوریه به‌نامهای فرشاد حسونی‌زاده و حمید مختاربند خبر داده بود.
این دو پاسدار به هلاکت رسیده، فرشاد حسونی‌زاده فرمانده سابق تیپ موسوم به صابرین و حمید مختاربند معروف به ابو زهرا مسئول سابق ستاد تیپ یکم موسوم به حضرت حجت اهواز بودند

۱۳۹۴ مهر ۲۱, سه‌شنبه

فاطمه سالبهی،۲۳ ساله، را در شیراز اعدام کردند.

فاطمه سالبهی،۲۳ ساله، را در شیراز اعدام کردند.
فاطمه در حالی اعدام شد که با "قانون مجازات اسلامی" جدید ایران در سال ۱۳۹۲ درخواست اعاده دادرسی فاطمه سالبهی پذیرفته شده بود. به گفته ی رها بحرینی، فعال حقوق بشر، فاطمه در سال ۸۹ به اتهام قتل همسرش حامد صادقی به اعدام محکوم شد. او در آن زمان تنها ۱۷ سال سن داشت و طبق نظریه پزشگی قانونی دچار افسرگی شدید همراه با افکار خودکشی بود.
همسرش دو برابر او سن داشت و فاطمه در دادگاه گفته بود که او به اجبار و به دلیل ترس از خانواده به ازدواج با او تن داده بود. فاطمه یک بار پیش از آن در ۱۵ سالگی به عقد مرد دیگری درآورده شده بود ولی به دلیل ضرب و شتم و آزار از او خیلی زود طلاق گرفت.
با این حال، در جریان محاکمه مجدد، قاضی دادگاه نتیجه گرفت که فاطمه در هنگام قتل به رشد عقلی رسیده بوده و در نتیجه، مجددا برای او حکم اعدام صادر کرد.
به گفته ی بحرینی این نتیجه گیری بدون مشاوره با متخصصان روانشناسی کودک و بر مبنای طرح سوالاتی به غایت نسنجیده و بیربط از فاطمه از این قبیل که آیا قرآن می خوانده یا نه و آیا می دانسته که کشتن انسان "حرام" است یا خیر صورت گرفت.
منبع: گویا نیوز

۱۳۹۴ مهر ۲۰, دوشنبه

نرگس محمدی روز یکشنبه نوزدهم مهر ماه در پی تشنج در زندان، به بیمارستان منتقل و بستری شد.

به نقل از کانون مدافعان حقوق بشر، خانم محمدی در حال حاضر به‌صورت تحت الحفظ در بیمارستان بستری است.
تقی رحمانی، همسر نرگس محمدی گفت که شرایط نگهداری خانم محمدی در بیمارستان باید معقول باشد تا تحت فشار عصبی قرار نگیرد، بنابراین ایجاد شرایط نامناسب مانند بستن به تخت، روند درمان او را عقب می‌اندازد.
پزشک‌های متخصص در خصوص دو بیماری آمبولی ریه و فلج عضلانی که خانم محمدی به آنها مبتلا است، معتقد هستند که این بیماری‌ها در فضای زندان و محیط‌های تنش‌زا تشدید شده و در نهایت در پی بی‌توجهی می‌توانند جان بیمار را به خطر بیاندازند.
براین اساس آقای رحمانی گفت که فراهم نکردن شرایط مناسب و همچنین تعلل در معالجه همسرش، خطر معلولیت او را افزایش می‌دهد.
خانم محمدی چهاردهم مهرماه در پی برخورد نامناسب یکی از مأموران زندان اوین با او به‎هنگام انتقالش برای تزریق آمپول هپارین، دچار فشار عصبی و بالا رفتن فشار خون می‌شود که این امر منجر به انتقال او به بهداری زندان اوین شده است.
همچنین خانم محمدی روز پانزدهم مهرماه بعد از تشنج شدید، به بیمارستان امام خمینی منتقل می‌شود. تشخیص پزشک‌های متخصص مغز و اعصاب این بیمارستان، تشنج ناشی از فشار عصبی بوده است. پزشک‌های متخصص مغز و اعصاب بیمارستان امام خمینی، دستور پزشکی مبنی بر اعزام فوری و تحت درمان و بررسی قرار گرفتن بیماری توسط پزشکان متخصص پیشین او که از سابقه بیماری مطلع هستند را صادر می‌کنند، دستوری که اجرا نمی‌شود.
این در حالی است که پیش‌تر از این در تاریخ یازدهم مهرماه، پزشک متخصص مغز و اعصاب خانم محمدی که پس از پنج ماه موفق به معاینه او شده بود، دستور پزشکی برای بستری شدنش در بیمارستان را داده بود.
نرگس محمدی از سال ۱۳۸۹ و پس از نگهداری در سلول‌های انفرادی بند ٢٠٩ دچار بیماری‌های عصبی شد. بیماری او در سال ۱۳۹۱ و در پی بازداشت مجددش در زندان زنجان تشدید و به بیمارستان منتقل شد. از همین رو مقام‌های مسئول براساس نظر پزشک‌های متخصص و همچنین پزشکی قانونی مبنی براین‌که فضای زندان، خانم محمدی را برای فلج عضلانی مستعد می‌کند، با آزادی او برای ادامه درمان، موافقت کرده بودند.
با این حال، نرگس محمدی در تاریخ ۱۵ اردیبهشت ماه ۱۳۹۴ بدون دریافت احضاریه‌ای، توسط نیروهای امنیتی- قضایی در منزلش بازداشت و به زندان اوین منتقل شد.
تقی رحمانی در پی انتشار خبر تشدید بیماری نرگس محمدی در زندان گفت که مسئولیت تعلل در درمان همسرش که می‌تواند خطر جانی برای او به همراه داشته باشد، برعهده مقام‌های امنیتی و قضائی است.

۱۳۹۴ مهر ۱۹, یکشنبه

در جمهوری اسلامی حتی برای مردگان هم حکم اعدام صادر می کنند

فرشته علیزاده دانشجوی دانشگاه الزهرا در جریان حمله انصار حزب الله به خوابگاه دانشجویان در 18 تیر سال 78 توسط دژخیمان خامنه ای دستگیر و به داخل این قفس آهنین انداخته شد. این عکس از لحظه دستگیری فرشته علیزاده در فردای همان روز در یکی از روزنامه های تهران نیز منعکس گردید اما پس از آن این دختر ناپدید شد و هیچ نهادی مسئولیت سرنوشت او را بر عهده نگرفت. امیر فرشاد ابراهیمی یکی از رهبران سابق انصار حزب الله از مرگ فرشته علیزاده در زیر شکنجه و دفن او در گورستان خاوران پرده برداشت. در بازداشتگاه فرشته علیزاده را ناجوانمردانه به زیر ضربات کابل گرفتند. این دختر مظلوم و بی گناه بی آنکه پرونده ای برایش تشکیل شده باشد بعد از تحمل شکنجه های طاقت فرسا بر اثر زخم های شدید جان باخت. در آخرین مراجعه خانواده فرشته به قوه قضائیه تنها پاسخی که می شنوند این است: پرونده او بسته شده است و از او خبری نداریم ایشان تخلفات امنیتی زیادی داشته شما هم بهتر است دنبالش را نگیرید... مادر فرشته بر اثر فشارهای روحی سکته قلبی کرد و درگذشت.
در جمهوری اسلامی حتی برای مردگان هم حکم اعدام صادر می کنند و تمام!!
به راستی مانده ایم چه نامی برای این نسل سوخته در زیر ضربات کابل و باتوم بگذاریم؟!
—Nazanin Bahari

۱۳۹۴ مهر ۱۸, شنبه

عفو بین‌الملل: آزمایش «بکارت و بارداری» از آتنا فرقدانی، مصداق شکنجه

عفو بین‌الملل: آزمایش «بکارت و بارداری» از آتنا فرقدانی، مصداق شکنجه
سازمان «عفو بین‌الملل» دیروز با انتشار بیانیه‌ای انجام آزمایش «بکارت و بارداری» از آتنا فرقدانی را محکوم کرد و آن‌را مصداق بارز شکنجه و خشونت جنسیتی دانست.
فرقدانی، کاریکاتوریستی که به جرم دست دادن با وکیلش (که مرد بود) به جرم «روابط جنسی نامشروع» متهم شد در یادداشتی که موفق شده به بیرون از زندان بفرستد گفته که حدود دو ماه پیش او را به مرکزی پزشکی بیرون از زندان برده‌اند و او را وادار به انجام این آزمایش‌ها کرده‌اند.
عفو بین‌الملل گفت این کار «لکه دیگری بر سابقه شرم‌آور ایران در زمینه خشونت علیه زنان» است.
آزمایش اجباری «بارداری» در سطح بین‌المللی به عنوان نوعی شکنجه و خشونت علیه زنان شناخته می‌شود. به گفته «عفو بین‌الملل»، انجام این کار نقض قانون بین‌الملل و از جمله ماده ۷ «کنوانسیون بین‌المللی حقوق مدنی و سیاسی» در منع شکنجه است که ایران آن‌را امضا کرده.
سعید بومدوحا، معاون مدیر بخش خاورمیانه و آفریقای شمالی «عفو بین‌الملل»، خواهان آزادی بلافاصله و بی قید و شرط آتنا فرقدانی و توقف برخوردهای بد یا تلافی‌جویانه با او، مادام که در زندان است، شد.
آتنا در زندان روزهای سختی را گذرانده و گزارش‌های متعددی در مورد آزار و اذیت او شنیده می‌شود. او در ماه گذشته در اعتراض به این اوضاع، ‌دست به سه روز اعتصاب غذای خشک زد.
«عفو بین‌الملل» در بیانیه خود گفت «آتنا فرقدانی و تمام زندانیان زن که برای گزارش خشونت جنسیتی پا پیش می‌گذارند باید بخاطر شجاعت خود مورد تقدیر قرار بگیرند. حقوق آن‌ها باید کاملا احیا و از جمله تضمین شود که چنین اتفاقی دیگر نخواهد افتاد».

حسین رونقی ملکی زندانی اعتصاب‌کننده بند ۳۵۰ زندان اوین

دادستانی برای ضبط و توقیف و اجرای وثیقه یک میلیارد و چهارصد میلیون تومانی اقدام کرده و سند خانه پدری وسند یکی از دوستان و همسایه ها جز این وثیقه ها است.
ناراحتی من و خانواده دوچندان از این است که بر اساس قانون جدید من چهار سال دیگر حبس دارم و از نظر قانونی می توانند چهارصد میلیون تومان وثیقه (هر سال صد میلیون) را ضبط کنند اما برای آزار بیشتر ما همه وثیقه ها (که ارزش واقعی آنها بیش از سه میلیارد تومان است) را می خواهند ضبط و مصادره کنند.
از آن هم که بگذریم و فرض را بر مجرم بودن من بگذاریم و بر اساس قانون مجازات اسلامی و قانون جرایم رایانه ای در مورد من حکم عادلانه داده شود حداکثر چهار سال حکم می گرفتم نه پانزده سال؛ که دو سال هم اضافه تر در زندان بوده ام که ارمغان این سالها چیزی جز از بین رفتن سلامتی و زندگی من نبوده است.
از آنها هم بگذریم راههای قانونی زیادی وجود دارد من را به زندان بازنگردانند اما پس از گذشت شش سال بنا بر آزار بیشتر من و خانواده و اطرافیانم است.آزادی مشروط و ... اصلا بیماری من هم به کنار که اخیرا دادستانی پس از پنج سال بیماری می گوید پزشکی قانونی اعلام کرده تو سالم هستی. از طرف دیگر سپاه می گوید ما کاری نداریم دادستانی هم می گوید ما کاری نداریم این وسط مشکل چیست من نمی دانم!؟
با دادستانی تماس گرفتم گفتم من بدلیل اینکه به برخوردهای غیرقانونی اعتراض دارم خودم به زندان باز نمی گردم اما شما می توانید مرا بازداشت کنید و مطمئن باشید من اهل فرار یا خارج شدن از ایران نیستم واگر تماس بگیرید من در مقابل دادستانی، زندان یا در خانه پدری حاضر خواهم شد تا شما مرا بازداشت کنید اما عواقب هر اتفاقی برای من با این وضعیت جسمی و خانواده ام بر عهده قوه قضاییه و اطلاعات سپاه خواهد بود.
موضوع برگشت به زندان و تحمل باقیمانده حبس نیست موضوع بحث بی قانونی و بی عدالتی با توجه به همین قوانین جاری جمهوری اسلامی ایران در کشور است که کسی به همین قوانین هم عمل نمی کند. من این بار تا پای جانم و مرگ بر سر این موضوع که حق من این نیست خواهم ایستاد.

۱۳۹۴ مهر ۱۵, چهارشنبه

خامه ننه‌ای مذاکره با آمریکا را ممنوع اعلام کرد

خامه ننه‌ای مذاکره با آمریکا را ممنوع اعلام کرد

خامنه‌ای می‌گوید هیچ مخالفتی با اصل مذاکره ندارد اما حساب آمریکا جداست. او این کشور را متهم کرد که هدفش از مذاکره "نفوذ و باز کردن راه برای تحمیل" است. به گفته‌ی ولایتی مذاکره با آمریکا از ابتدای انقلاب ممنوع بوده است.
سید الاغ خامه ننه ای، رهبر جکهوری اسهالی، در دیدار با فرماندهان و کارکنان نیروی دریایی سپاه پاسداران گفت: «بیشترین تلاش و برنامه‌ریزی قدرت‌های استکباری، برای دشمنی با نظام اسلامی ایران است».
به گزارش دفتر خایه منه‌ای،  در این دیدار که صبح چهارشنبه، ۱۵ مهر برگزار شد گفت: «ادعای آمریکا برای مذاکره با ایران نیز در همین چارچوب و برای نفوذ است.»
خایه منه‌ای پیش از این بارها گفته است که به آمریکا اعتماد ندارد و اجازه مذاکره مستقیم با این کشور را تنها در موارد خاص از جمله درباره پرونده هسته‌ای ایران صادر کرده است.

فریادهای جگرسوزِ یک مادر «مادر، قرار از کف داده بود. یک نفس فریاد می‌کشید و از نبود پسرش و از نبود آزادی می‌گداخت.

فریادهای جگرسوزِ یک مادر
«مادر، قرار از کف داده بود. یک نفس فریاد می‌کشید و از نبود پسرش و از نبود آزادی می‌گداخت.
دوشنبه‌ای که گذشت، میعادگاه دنا شلوغ تر از همیشه بود.
جوری که صف جمعیتِ معترض از محدوده‌ی ساختمان دنا بیرون زد و وارد پیاده‌روی مجاور شد و در آن پیش رفت. رییس کلانتری محل جناب سرگرد افشاری آمد و مرا به کناری خواند و گفت:
من تا به امروز اینجا نیامده بودم. اما با این وضعیتی که شما درست کرده‌اید تحمل‌تان نمی کنند.
و پرسید: این کار را تا کجا و این صف را تا بکجا می‌خواهید ادامه بدهید؟ گفتم: تا زمانی که دزدان و فریبکاران بر سرِ ما آوارند. و به شوخی گفتم: این صف را تا بیت رهبری ادامه می‌دهیم.
گفت: با قوه‌ی قهریه می‌آیند و جمع‌تان می‌کنند. گفتم: فردایش باز می‌آییم همینجا.
کم‌کم چهره‌های تازه‌ای از مردم آسیب‌دیده و به تنگ آمده می‌آمدند و به جمع ما می‌پیوستند.
آن روز، روزِ جهانی معلم بود و شعارهای ما نیز اغلب به آزادی معلمان زندانی اشاره داشت و به جانبداری از حقوق صنفی معلمان. مادری که فرزندش ( امین انواری) را دیروزش دستگیر و به زندان اوین برده بودند، در صف معترضان قرار گرفت و دقایقی نگذشته بود که قرار از کف داد و بنای فریاد نهاد.
امین انواری دانشجوی دانشگاه امیر کبیر است و وی را در یک یورش هولناک دستگیر و به خاطر فعالیت‌های حقوق بشری‌اش به زندان برده‌اند.
این فیلم کوتاه را تا هر کجا که مقدورتان است در هر کجا منتشر کنید. من خود از فریاد‌های جگرخراش این مادر فیلم می‌گرفتم و می‌گریستم.
سنگ باشی اگر با دیدن این فیلم تنت نلرزد. که: مادران یکبار به دنیا می‌آیند و هزار بار می‌میرند!»
محمد نوری‌زاد
پانزدهم مهرماه نود و چهار - تهران

۱۳۹۴ مهر ۱۰, جمعه

گزارشگران بدون‌مرز محکومیت هفت سال و نیم زندان برای سهیل عربی را محکوم کرد

محکومیت با اعمال شاقه
خبرگزاری هرانا ـ گزارشگران بدون مرز محکومیت هفت سال و نیم زندان قطعی وب‌نگار زندانی، سهیل عربی را که دوسال آن مرحله “اثبات پشیمانی با پژوهش دینی” برای لغو کامل مجازات مرگ است، محکوم کرد.
به گزارش خبرگزاری هرانا به نقل از گزارشگران بدون مرز، در تاریخ ۱۵ شهریور ۱۳۹۴ این وب‌نگار در شعبه ۸۱ دادگاه کیفری تهران دوباره محاکمه و به هفت سال و نیم زندان با احتساب دو سال برای اثبات پشیمانی و تغییر در رفتار برای نجات از مجازات اعدام، محکوم شده است.
سهیل عربی که متهم به ارتداد و رفتارهای ضددینی شده بود، طی یک حکم خنده دار به 7.5 سال زندان، دو سال فرصت برای اثبات پشیمانی، مطالعه 12 جلد کتاب و تهیه خلاصه کتاب، مکاتبه با موسسه در راه حق و پژوهشکده امام خمینی و ارائه پرسش و پاسخ ها به صورت مکتوب در دادگاه. تهیه مقاله ای با موضوع دین یا مذهب شناسی تهیه و برای نوشتن آن به پنج تا ده کتاب رجوع کند. وی باید در طی دو سال هر سه ماه یک گزارش از تحقیقات خود به دادگاه بدهد. 
یادم افتاد به مجازات محمدخردادیان که محکوم شده بود که در ایران زندگی کند. یعنی آقای قاضی پذیرفته بود که زندگی در ایران نوعی مجازات است. حالا هم قاضی احتمالا به این نتیجه رسیده که سخت ترین عذابی که برای یک بشر وجود دارد، خواندن کتاب است. لابد برای خودش خواندن یک کتاب و فهمیدن آن به اندازه تحمل ده سال زندان سخت بوده و به همین دلیل سهیل عربی را به مجازاتی سخت تر از مرگ محکوم کرده. یعنی او را واداشته است که تعدادی کتاب بخواند و محکوم شده که آن کتابها را بفهمد. حالا اگر این کتابها قابل فهم هم نباشد، این دیگر مشکل این سهیل عربی است. به هر حال برای قاضی مربوطه عقل سلیم و برای سهیل عربی آرزوی رهایی از دست این امت دیوانه را می کنیم. 
احتمالا برای متهمان بعدی مجازات های سخت تری در نظر گرفته می شود، مثلا فرض کنید طرف را محکوم می کنند که باید تمام نوحه های حدادیان  را به مدت سه سال هر روز گوش کند. یا محکومش می کنند که چهار سال در قم طلبگی کند و در حجره های برادران طلبه زندگی کند.