فریادهای جگرسوزِ یک مادر
«مادر، قرار از کف داده بود. یک نفس فریاد میکشید و از نبود پسرش و از نبود آزادی میگداخت.
دوشنبهای که گذشت، میعادگاه دنا شلوغ تر از همیشه بود.
دوشنبهای که گذشت، میعادگاه دنا شلوغ تر از همیشه بود.
جوری که صف جمعیتِ معترض از محدودهی ساختمان دنا بیرون زد و وارد پیادهروی مجاور شد و در آن پیش رفت. رییس کلانتری محل جناب سرگرد افشاری آمد و مرا به کناری خواند و گفت:
من تا به امروز اینجا نیامده بودم. اما با این وضعیتی که شما درست کردهاید تحملتان نمی کنند.
و پرسید: این کار را تا کجا و این صف را تا بکجا میخواهید ادامه بدهید؟ گفتم: تا زمانی که دزدان و فریبکاران بر سرِ ما آوارند. و به شوخی گفتم: این صف را تا بیت رهبری ادامه میدهیم.
گفت: با قوهی قهریه میآیند و جمعتان میکنند. گفتم: فردایش باز میآییم همینجا.
کمکم چهرههای تازهای از مردم آسیبدیده و به تنگ آمده میآمدند و به جمع ما میپیوستند.
آن روز، روزِ جهانی معلم بود و شعارهای ما نیز اغلب به آزادی معلمان زندانی اشاره داشت و به جانبداری از حقوق صنفی معلمان. مادری که فرزندش ( امین انواری) را دیروزش دستگیر و به زندان اوین برده بودند، در صف معترضان قرار گرفت و دقایقی نگذشته بود که قرار از کف داد و بنای فریاد نهاد.
امین انواری دانشجوی دانشگاه امیر کبیر است و وی را در یک یورش هولناک دستگیر و به خاطر فعالیتهای حقوق بشریاش به زندان بردهاند.
این فیلم کوتاه را تا هر کجا که مقدورتان است در هر کجا منتشر کنید. من خود از فریادهای جگرخراش این مادر فیلم میگرفتم و میگریستم.
سنگ باشی اگر با دیدن این فیلم تنت نلرزد. که: مادران یکبار به دنیا میآیند و هزار بار میمیرند!»
من تا به امروز اینجا نیامده بودم. اما با این وضعیتی که شما درست کردهاید تحملتان نمی کنند.
و پرسید: این کار را تا کجا و این صف را تا بکجا میخواهید ادامه بدهید؟ گفتم: تا زمانی که دزدان و فریبکاران بر سرِ ما آوارند. و به شوخی گفتم: این صف را تا بیت رهبری ادامه میدهیم.
گفت: با قوهی قهریه میآیند و جمعتان میکنند. گفتم: فردایش باز میآییم همینجا.
کمکم چهرههای تازهای از مردم آسیبدیده و به تنگ آمده میآمدند و به جمع ما میپیوستند.
آن روز، روزِ جهانی معلم بود و شعارهای ما نیز اغلب به آزادی معلمان زندانی اشاره داشت و به جانبداری از حقوق صنفی معلمان. مادری که فرزندش ( امین انواری) را دیروزش دستگیر و به زندان اوین برده بودند، در صف معترضان قرار گرفت و دقایقی نگذشته بود که قرار از کف داد و بنای فریاد نهاد.
امین انواری دانشجوی دانشگاه امیر کبیر است و وی را در یک یورش هولناک دستگیر و به خاطر فعالیتهای حقوق بشریاش به زندان بردهاند.
این فیلم کوتاه را تا هر کجا که مقدورتان است در هر کجا منتشر کنید. من خود از فریادهای جگرخراش این مادر فیلم میگرفتم و میگریستم.
سنگ باشی اگر با دیدن این فیلم تنت نلرزد. که: مادران یکبار به دنیا میآیند و هزار بار میمیرند!»
محمد نوریزاد
پانزدهم مهرماه نود و چهار - تهران
پانزدهم مهرماه نود و چهار - تهران
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر