۱۳۹۶ دی ۷, پنجشنبه

دیـــــکــــتــــاتــــور ! به پایان سلام کن !

شمارش معکوس برای سقوط جمهوری اسلامی ( تغییر نظام ) آغاز شده

شمارش معکوس برای سقوط جمهوری اسلامی آغاز شد - نشانه های بسیاری حاکی است :
- 1. فساد به حد اعلا در نظام جمهوری اسلامی
- 2. نزدیکی مرگ خامنه ای
- 3. عدم وجود یک جایگزین معتبر
- 4. آگاهی بسیار بالا توسط شبکه های اجتماعی و ماهواره
- 5. نارضایتی سطح بالا درون سطوح نظام و مردم
- 6. تغییر سیاست مماشات آمریکا و تمرکز بر ایران
- 7. اتحاد اعراب ، اسرائیل و ترکیه بر علیه سیاستهای جمهوری اسلامی
- 8. همراه شدن روسیه با آمریکا بر خروج از بحران تحریم اتحادیه اروپا
- 9. نزدیک شدن چین به آمریکا بر سر مسئله تایوان
- 10. نزدیک شدن ژاپن و کره در مواجهه با کره شمالی
- 11. خط لوله انتقال نفت خلیج فارس از مسیر امارات و قطر به بیرون خلیج فارس بدون نیاز به حضور کشتی نفت کش در خلیج فارس
- 12. قراردادن سپاه در لیست تروریستی

۱۳۹۶ آبان ۲۵, پنجشنبه

بیانیه انجمن پادشاهی به زلزله زدگان سر پل ذهاب

سر پل ذهاب لرزید و دل ما را لرزاند، هموندانم و هم میهنانم، زیر آوار ماندند. هموندان انجمن پادشاهی در اندوه هستند و اندوه خود را با تلاش بیشتر برای نابودی این حکومت بد یمن اسلامی جبران می‌کنند.
خبر ها حاکی از آن است که دولت اسلامی نه توان کمک رسانی را دارد و نه میگذارد که مردم خود یار خود باشند. این حکومت پس از مقابله آشکار با مردم در ۷ آبان در پاسارگاد، این دومین بار است که در مقابل مردم صف آرایی میکند.
خبر های دریافتی از منطقه گویای این است که نهادهایی همچون حلال احمر و و سپاه به کمکهای مردمی ارسالی به چشم غنایم جنگی می نگرند و آنها را برای خود انبار می کنند و یکسری کالاهایی که قابل استفاده نیستند همچون آب معدنی هایی که تاریخ انقضای آنها برای 4 سال پیش است بین مردم پخش می کنند.
این حکومت نه تنها توان مقابله با اتفاقات طبیعی را ندارد بلکه این تخم حرام ها علاقه ای به ایران ندارند و ایران ما را به عنوان قنیمت جنگی می‌شمارند.
هم میهن کرمانشاهی:
ایران فقیر نیست. ایران از آن توست. ایران گرفتار است. این وظیفه من و توست که ایران را آزاد و آباد کنیم. و تا زمانی که از شر این آفت اسلامی رهایی نیابیم، هر روزمان زلزله و هر روزمان سیل و طاعون است.
به انجمن پادشاهی ایران بپیوند.
پاینده ایران
روزبهان ۵۰۱۰۰
۲۴ آبان ۶۳۸۱ شاهنشاهی (۱۳۹۶ اسلامی معاویه ای)

۱۳۹۶ شهریور ۲, پنجشنبه

ایران با هواپیمایی ایران ایر به سوریه نیرو می‌فرستد


  •  تصاویری منتشر شده که نشان می‌دهند ایران با هواپیماهای تجاری به سوریه سرباز می‌فرستد.
  •  تصاویر منتشر شده می‌توانند در لغو مجوزهای فروش هواپیما توسط شرکت بویینگ به ایران تاثیرگذار باشند.
  •  کنگره آمریکا خواهان اعمال تحریم‌های بیشتر علیه ایران به خاطر نقض توافق هسته‌ای هستند.

تصاويری به كنگره آمریکا رسيده که نشان می‌دهند ايران در حال ارسال سربازان به سوريه از طريق شركت‌های هواپيمايی تجاری است.
اين حركت نقض توافق هسته‌ای است و از سوی قانون گذاران آمريكايی برای بررسی رسمی توسط دولت ترامپ مطرح شده است.
تصاوير منتشر شده توسط واشنگتن دی سی به كنگره نشان داده كه ايران از هواپيمايی ايران اير برای ارسال نيرو به سوريه استفاده می‌كند. اين نظاميان به نيروهايی كه در منطقه  عليه آمريكا میجنگند، می پيوندند.
شواهد جدید روسای کنگره آمریکا را برآشفته است. آنها ایران را به نقض توافق هسته‌ای متهم می‌کنند چرا که بر اساس توافق هسته ای استفاده از هواپیماهای تجاری برای اهداف نظامی ممنوع است. این قانون‌گزاران از دولت دونالد ترامپ درخواست کرده‌اند تا تحقیقاتی جدیدی را درباره این موضوع آغاز کند و تحریم‌های تازه‌ای را علیه ایران اعمال کند.
بسیاری از اعضای کنگره با معامله بویینگ با ایران به دلیل سوءاستفاده ایران از هواپیماهای تجاری برای حمل سلاح و فرستادن نیرو به مناطق جنگی سوریه و مناطق دیگر مخالف بودند.  بویینگ بزرگترین شرکت هواپیماسازی آمریکاست که قراردادهای چند میلیارد دلاری با ایران بسته است.
گفته می شود تصاویر منتشر شده فعالیت غیرقانونی شرکت هواپیمایی ایران ایر را نشان می‌دهند.
هنوز مشخص نیست دولت باراک اوباما از این فعالیت‌ها باخبر بوده است یا خیر.
استفاده از هواپیماهای تجاری برای فرستادن سرباز به سوریه می‌تواند تلاش‌های شرکت بویینگ برای فروش هواپیما به ایران را مختل کند.
فروش هواپیما به ایران نیازمند تایید دولت ترامپ است.
اکنون روسای کنگره خواهان لغو تمام مجوزهای فروش هواپیما به ایران بر اساس این شواهد هستند.

۱۳۹۶ مرداد ۱۲, پنجشنبه

اعدام ۲۵ زندانی؛ نگاهی به دوشنبه سیاه پس از یکسال


 یکسال از دوشنبه سیاه زندان رجائی شهر گذشت. 
روز دوشنبه ۱۲ مرداد ۱۳۹۵، ۲۵ زندانی سنی مذهب محبوس در زندان رجائی شهر کرج که پیشتر به اعدام محکوم شده بودند، به صورت دسته جمعی اعدام شدند. 
آخرین ملاقات ها انجام نشد. پیکرها به خانواده هایشان تحویل داده نشد و حتی عدد دقیق اعدام شدگان و اسامی آنها نیز هیچگاه توسط مراجع رسمی قضایی و امنیتی اعلام نشد. 
خبرگزاری هرانا در گزارش پیش رو به مناسبت اولین سالگرد این کشتار دسته جمعی، به روایت آن روز با ذکر دقیق اسامی اعدام شدگان و جزئیات جدیدی از آن واقعه می پردازد.

دوستانشان در انفرادی های رجائی شهر پس از اطلاع از اعدامشان اعتراض کردند. با دستبند و پابند در سلول های انفرادی بودند اما اعتراض کردند. ماموران بر سرشان ریختند و ضرب و شتمشان کردند. دوستانشان را اعدام کردند. آنها را ضرب و شتم کردند. در همان روز تلخ در زندان رجائی شهر کرج یا همان گوهردشت معروف.
بیست و پنج زندانی سنی مذهب در صبحگاه روز دوازده مرداد ماه ۱۳۹۵ هجری شمسی در زندان رجائی شهر اعدام شدند. هیچ کدام از خانواده هایشان موفق به ملاقات آخر نشدند. پیکرهایشان هیچگاه به خانواده هایشان تحول داده نشد. سریع و شتابزده به دست صاحب امر نهادهای قضایی و امنیتی اعدام شدند، شتابزده اعدام شدند بی هیچ درنگی یا پاسخ به آخرین خواستی. بی هیچ تماسی با خانواده. بی هیچ خدافظی آخری. بی هیچ گفتگویی. بدون احترام به حقوق انسانی و اولیه آنان.
از آن چیزی که در آن روز اعدام بر این زندانیان گذشت چیزی نمی دانیم. نمی دانیم به هم چه گفته اند. چه در آن آخرین لحظات در دل داشته اند. اما بگذارید روایت اعدامی دیگر از از همین جمعیت را مرور کنیم. حامد احمدی به همراه ۵ همبندی دیگر خود در سال ۹۳ یعنی دو سال پیش از دوشنبه سیاه، در زندان رجائی شهر اعدام شد.
حامد احمدی از جمله زندانیانی این گروه (زندانیان سنی مذهب محبوس در زندان رجایی شهر کرج که عمدتا به ارتباط با گروه توحید و جهاد متهم بودند) بود که قبل از اعدامش تجربه انتقال برای اعدام و بازگشت به بند را داشت. تجربه ای که او طی نامه ای پیش از اینکه صدایش برای همیشه خاموش شود آن را با هموطنان به اشتراک گذاشته بود.
حامد احمدی در این نامه از اعدامی می گوید که عملی نشد. خواندن چند سطر از نوشته او و دانستن حال و روزگار او و دوستانش در آن روزها شاید بتواند دریچه ای بگشاید که بتوانیم اندکی تصویر کنیم بر جانباختگان اعدامهای روز دوازده مرداد ۱۳۹۵ چه گذشته است.
حامد احمدی می نویسد: “سعی می‌کردم به خاطرات خوب فکر کنم که روحیه‌ام را از دست ندم اما سخت است وقتی دریک قدمی مرگ هستی به شادی‌ها فکر کنی.” او همچنین ادامه می دهد: “پیاده مون کردن و وسایل‌مون رو ریختن روی زمین درحالی‌که بارون می‌اومد و زمین گل ولای بود. دست‌بند‌های فلزی را با دست‌بندهای پلاستیکی عوض کردن و به‌قدری محکم بستن که از دست بعضی از بچه‌ها خون می‌اومد. چشم بندهامون رو برداشتن. اطراف مون پر از لباس شخصی بود که با بغض و کینه بهمون نگاه می‌کردن. ما را بردن داخل یه اتاق که روی دیوارش خاطرات اعدامی‌ها بود که قبلا برای اجرای حکم آورده بودن‌شون آن‌جا. وضوگرفتیم و شروع به خواندن نمازکردیم که به آرامش برسیم. چندتا از بچه‌ها قرآن خواستن اما برامون نیاوردن، بعد از هم دیگه حلالیت طلبیدیم و نشستیم و دست به دعا شدیم. تو فکر رفتم یعنی دیگه من نمی‌تونم دخترم رو ببینم؟ دختری که وقتی به‌دنیا آمد بالا سرش نبودم. گفتم خدایا به خانواده‌ام صبر بده با خودم گفتم کاش حداقل می‌ذاشتن باهاشون خداحافظی می‌کردم. منتظر رسیدن مرگ بودیم. در باز شد. تپش قلب‌ها بیشتر شد. کابوس اعدام داشت به حقیقت می‌پیوست. ما را از هم جدا کردن. روحیه‌مون تخریب شد و دلهره‌ها بیشتر و بیشتر. لحظه به لحظه ای که می‌گذشت منتظر دیدن طناب دار بودیم. زمان کند‌تر ازتمام عمرمان می‌گذشت.”
این زندانی اعدام شده اهل سنت در ارتباط با آزار ایشان از طریق تهدید مداوم به اعدام در این نامه می نویسد: ” ۴۵ روز به همین شکل گذشت؛ یعنی هر روز فکر می‌کردیم فردا اعدام می‌شویم؛ اما کسی سراغ ما نمی‌آمد. ۴۵ بار سراغ مرگ رفتیم. ۴۵ بار با زندگی خداحافظی کردیم. کی حال یک اعدامی را درک می‌کنه؟ کی می‌تونه بفهمه ۴۵ بار مردن یعنی چی؟ کی می‌تونه بفهمه ۴۵ شب سر به بالش گذاشتن با این خیال که شب آخراست یعنی چی؟ تازه داشتیم امیدوار می‌شدیم که اعدامی درکار نیست و می‌توانیم به زندگی هم فکر کنیم که باز اسامی ما رو خوندن برای انتقال به رجایی شهر. دوباره کابوس مرگ. دوباره رد شدن تصویر یک طناب با انسانی از آن آویزان در ذهن. یکی فریاد زد: هوشیارمحمدی بیات بیاد این‌ور. حتی نگذاشتن که باهاش خداحافظی کنم. من رو بردن به قرنطینه واحد ۳ دیدم جمشید و جهانگیر هم آن‌جا هستن. لخت‌مان کردن و لباس‌های نازک آبی بهمون دادن که برای اعدام بود. صدای کمال هم به گوشم رسید. تصویرسازی صحنه و لحظهٔ اعدام یک ثانیه‌‌‌ رهایم نمی‌کرد. سه روزگذشت. باز سه بار اعدام شدم. باز سه بار مردم. دیگه بهم ریخته بودم. مغزم درست کار نمی‌کرد. پرش افکار و توهم این‌که مرده‌ام یا زنده‌‌‌ رهایم نمی‌کرد.”
۲۵ زندانی از میان ۳۶ زندانی سنی مذهب که محکوم به اعدام شده بودند، در آن روز در زندان رجائی شهر کرج با شرایطی مشابه آنچه حامد احمدی پیش تر روایت کرده بود اعدام شدند. آنچه در بررسی پرونده این افراد و همچنین سخنانشان پیش از اعدام مشترک است، روند های غیرقانونی از بازداشت تا رسیدگی و پس از آن در پرونده ایشان است.
در زیر تنها مواردی چند که برگرفته از سخنان خود این زندانیان در گفتگو با رسانه های برون مرزی (از طریق تلفن همراه یا سایر وسایل ارتباطی در زندان) یا نامه های ایشان از زندان است را مرور میکنیم. گفتنی است موارد نقض حقوق بشری که در ذیل می آید، تنها مشتی از خروار است که بر سر این زندانیان اهل سنت، از بازداشت تا اعدام رفته است.
پیش از آن دو نکته لازم به ذکر است. اول اینکه اکثریت این زندانیان در سال ۱۳۸۸، در دوره های زمانی متفاوت ولی نزدیک به هم، پیش، همزمان و پس از حوادث انتخابات ریاست جمهوری آن سال بازداشت شده اند.
روند بازداشت ها عموما از اردیبهشت سال ۱۳۸۸ و پیش از سفر رهبر نظام جمهوری اسلامی به استان کردستان آغاز شده و تا انتهای آن سال و مدتها بعد نیز ادامه یافته است.
اما مورد دوم نوع فعالیت هایی است که این زندانیان بدانها اذعان داشته اند. از محتویات پرونده های این افراد چندان اطلاعاتی در دست نیست ولی آنجا که در سالهای اخیر به میل و اختیار خود صحبت کرده اند خشونت را رد کردند و خود را مبلغ مذهبی خواندند.
عمده آنها که نامه ها، صداها، یا تصاویر ویدیویی آنها در طی این سالها به نحو مختلف بخصوص از طریق هرانا منتشر شده است مدعی بودند فعالیت خشونت آمیزی نداشتند، به پخش سی دی و شبنامه مبادرت می کردند و همچنین فعالیت های خود را واکنشی طبیعی در برابر توهین های روحانیان شیعه در شهرهای مختلف ایران، در رسانه ها و منابر به مقدسات اهل سنت خواندند. 

بصورت اجمالی میتوان عمده نقض حقوق رفته برای این زندانیان تا پیش از فصل اعدام آنها را به شرح ذیل دسته بندی کرد:

  • بازداشت های غیرقانونی، بدون نشان دادن حکم بازداشت از سوی ماموران. فرد در محل کار، منزل، در خیابان و یا هر جای دیگر بدون نشان دادن حکم و تنها با گفتن اینکه شما بازداشتید بازداشت شده اند.
  • شلیک نیروهای امنیتی به فرد غیرمسلح برای بازداشت او که منجر به زخمی شدن و آسیب های جسمی به برخی از این افراد در زمان بازداشت شده است.
  • نگهداری در انفرادی های طولانی مدت. روایت ها از ماهها انفرادی حکایت دارد. از ۹ ماه تا ۱۲ و حتی تا ۳۳ ماه انفرادی. عموما و بنا بر آنچه توسط این زندانیان گفته شده، این تحمیل انفرادی ها در اداره های اطلاعات سنندج، همدان و زنجان رخ داده است. قطعا شهرهای دیگری نیز بوده است که اطلاعی از آنها نداریم. بازداشت و تحمل انفرادی چند ماهه در بند ۲۰۹ زندان اوین، بازداشتگاه ویژه وزارت اطلاعات نیز در مورد اکثریت قریب به اتفاق ایشان مصداق دارد.
  • روشن بودن همیشگی چراغ در انفرادی ها که موجب اثرات جسمی و روانی بر این زندانیان پس از اتمام دوران انفرادی و ورودشان به بندهایی شده که امکان خاموش کردن چراغها وجود داشته است.
  • بازجویی تحت فشار، شکنجه های روحی و روانی در دوران بازجویی، فصل مشترک آن چیزی است که بر همه ایشان گذشته است.
  • بسیاری از این زندانیان گفتند که زیر فشار و شکنجه، در مواردی تهدید زندانی به آزار خانواده اش از آنان پای برگه هایی سفید، امضا و اثر انگشت گرفته شده است.
  • اعتراف گیری زیر فشار و شکنجه روحی و روانی. با این استدلال که اعتراف کنید، بعد تنها چند سالی در زندان خواهید ماند و بعد آزاد خواهید شد. به زندانیان گفته شده که اعترافات آنها در برگه های بازجویی، در مقابل دوربین و یا حتی در مقابل قاضی تنها برای جمع کردن پرونده هاست و مسئله ای برای ایشان ایجاد نمی کند. حتی پس از صدور اولیه حکم اعدام به برخی از زندانیان و خانواده های ایشان گفته شده که این “حکم وحشت” است و عملی نمی شود.
  • اعتراف گیری های تلویزیونی که در مورد فوق، کیفیت آن گفته شد.
  • تراشیدن ریش آنها یا ضرب و شتم در هنگام بازداشت و در زمان بازجویی که منجر به شکسته شده سر، بینی و … برخی از این زندانیان در این روند شده است. همچنین استفاده از شلاق یا شوکر برقی و برهنه کردن ایشان در اداره های اطلاعات بخصوص در زمان شکنجه های جسمی و روحی.
  • تهدید و فحاشی به خانواده این افراد در تمام طول روند دادرسی از بازداشت تا اجرای حکم.
  • فحاشی به مقدسات اهل سنت و صحابه و همسران پیامبر اسلام از زمان بازداشت از سوی ماموران تا دادگاه توسط قاضی و پس از آن. گفتنی است قاضی اکثر این افراد محمد مقیسه، قاضی شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب اسلامی تهران بوده است.
  • دادگاههای کوتاه مدت و غیرعلنی ۵ تا ده دقیقه ای و صدور حکم اعدام در همین مدت در این دادگاهها.
  • عدم دسترسی اکثریت ایشان به وکیل و نداشتن امکان دفاع مناسب. برخی از ایشان وکیل تسخیری داشته اند. برخی نیز می گفتند که وکلا را از حضور در پرونده هایشان منع کرده اند.
  • بازداشت و حضور در زندانهای متفاوت در کنار زندانیانی با اتهامات گوناگون به مانند مواد مخدر، قتل و امثالهم بدون در نظر گرفتن اصل تفکیک جرم.
  • سخت بودن امکان ملاقات. بسیاری از این زندانیان اهل شهرهایی با فاصله بسیار زیاد از تهران یا کرج (به مانند سنندج) بوده اند. و امکان ملاقات برای ایشان به سادگی میسر نبود.
و موارد بسیاری دیگر که باید آن را در گزارشی مفصلتر بررسی کرد.

نقص قانونی این اعدامها

زندانیان اعدام شده در روز ۱۲ مرداد ۱۳۹۵ بنا بر قانون قدیمی محاربه پیش از سال ۱۳۹۲ اعدام شدند. در حالی که پس از تصویب قانون جدید می بایستی این زندانیان با توجه به تغییر قوانین مربوط به اتهام محاربه در قانون مجازات اسلامی پس از سال ۱۳۹۲ تقاضای اعاده دادرسی کنند و چنین نیز کرده بودند. قانونا می بایستی بسیاری از آنها با تغییر حکم به زمان آزادی خود نزدیک شوند و برخی نیز با توجه سنوات بسیار زیاد حبس در زندان‌ها، امکان آزادی فوری برایشان فراهم شود. اما نه تنها آزاد نشدند، نه تنها قانون جدید اعمال نشد که به صورت دسته جمعی بدون رعایت تشریفات قانونی اعدام در جمهوری اسلامی اعدام شدند.
گفتنی است که بر مبنای قانون مجازات اسلامی جدید مصوب ۱۳۹۲، تعریف اتهامات “محاربه”، “افساد فی الارض” و “بغی” مندرج در مواد ۲۷۹ تا ۲۸۸ این قانون نسبت به قانون پیشین تغییر کرده است. به استناد بند ب ماده ۱۰ قانون مجازات اسلامی مصوب سال ۹۲ قاضی اجرای احکام موظف است که قبل از شروع به اجرای حکم و یا در حین اجرای آن از دادگاه صادر کننده حکم قطعی، اصلاح حکم را مطابق قانون جدید تقاضا کند. همچنین بنا بر این قانون محکوم می تواند از دادگاه صادر کننده حکم و بنا بر قانون جدید، تخفیف مجازات را تقاضا نماید.

در آن روز چه گذشت

۲۵ تن از زندانیانی که به انفرادی انتقال داده اند هیچ گاه برنگشتند که بگویند در آن روز و در آن پروسه اعدام چه گذشت. هرچه می دانیم روایت کسانی است که از انفرادی ها بازگشته اند و یا کسانی که پیش از هجوم ماموران به سالن محل نگه داری آنها در کنار اعدام شدگان و بقیه منتقل شدگان به انفرادی ها بوده اند.
در واقع نشانه های اعدام این زندانیان از چندی پیش از روز واقعه نمایان شده بود. حدود ۴ ماه پیش از آن روز، محمد مردانی رئیس زندان رجائی شهر به محل نگه داری این زندانیان سنی مذهب آمده، ضمن تهدید ایشان که میخواهیم همه اعدامی ها را با هم اعدام کنیم، وکیل بند انتخابی زندانیان را عوض کرده و وکیل بندی انتصابی برای ایشان تعیین کرده بود. تقریبا از همان زمان بود که زمزمه جدی تر شدن اعدام دسته جمعی این زندانیان مطرح شد. اما کسی باور نمی کرد که در نظام جمهوری اسلامی، ۲۸ سال پس از کشتار دسته جمعی زندانیان در تابستان خونین سال ۱۳۶۷، باردیگر کشتاری دسته جمعی شکل بگیرد و ۲۵ زندانی دگراندیش یکجا به چوبه های دار سپرده شوند.
گفتنی است که پیشتر نیز ماموران زندان به بهانه بازرسی به محل نگه داری این زندانیان حمله کرده، ضمن به هم ریختن بند، تمامی زندانیان اهل سنت زیر حکم اعدام را در یک جا جمع کردند. شهرام احمدی، یکی از این زندانیان که در ۱۲ مرداد سال گذشته در زندان رجائی شهر اعدام شد در خصوص این هجوم به هرانا گفته بود که “اعدامی ها را در یک سالن گذاشته اند تا کم کم ناامید شویم. سالنی که ورود و خروج داشته باشد امید بیشتری نیز دارد تا سالن مرگ.”
خبرگزاری هرانا پیشتر، در تاریخ ۱۸ مرداد ماه سال گذشته در گزارشی با عنوان “دوشنبه سیاه زندان رجایی‌شهر کرج؛ ناگفته های از اعدام پرشمار زندانیان سنی‌مذهب” به شرح ناگفته های آن روز پرداخته است که در اینجا و برای یادآوری بخش هایی از آن ذکر می شود.
“روز دوشنبه ۱۱ مردادماه ساعت پنج و نیم عصر نزدیک به یکصد نیروی ویژه، تمام هواخوری های زندان را تعطیل کردند، در همین زمان همه مرخصی‌های کارکنان بطور کامل لغو شد و زندان به دستور نیروهای ویژه اطلاعات (یا اطلاعات سپاه) در اختیار آن‌ها قرار گرفت. همه ی کادر زندان به زندان فرا خوانده شدند. روسای بندها که در روزهای معمولی بعد از ساعت سه عصر از زندان خارج می شوند همه به دستور رئیس زندان به سر کار بازگشتند.”
از دیگر موارد غیرعادی در این روز این بوده است که “زندانیان سنی‌مذهب کرد از مرغ‌های منجمد یا گوشت‌هایی که در زندان در بعضی از مواقع در فروشگاه موجود بود، هرگز استفاده نمی کردند. بر این اعتقاد بودند که «ذبح آنها نادرست و حرام است». فقط گوشتی را می خوردند که خودشان ذبح کنند. مسئولین زندان ماه‌ها بود که با خرید گوسفند زنده مخالفت کرده بودند. ولی در روز دوشنبه‌ بطور «معجزه آسایی» رئیس زندان آقای مردانی بسیار خوش اخلاق شده و با خرید دو گوسفند زنده بعد از ماه‌ها انتظار موافقت کرد و به آن‌ها اجازه داد که همان روز در آشپزخانه زندان گوسفندان را خودشان ذبح کنند. این زندانیان موقع حمل گوسفندان به داخل سالن به زندانیان دیگر سالن‌ها هم قول دادند برای‌شان تا شب گوشت قربانی خواهند فرستاد.”
اما انگار به ناگاه و در شرایطی که زندانیان درگیر پخت و پز و زندگی روزمره خود بوده اند ورق بر می گردد و ضربه از سوی نیروهای امنیتی بر ایشان فرود می آید.
“نزدیک به صد نفر نیروی ویژه و مسئولین رده بالای زندان روبروی سالن دوازده صف کشیدند. درب پایین سالن باز شد و گارد با اسلحه، باتون های برقی، گاز اشک آور، لباس‌های ویژه وکلاه‌های ماسک دار، با تمام قوا به سالن ده که تعداد سی‌و‌هفت زندانی سنی‌مذهب در آن سکنی داشتند حمله کردند.
ساعت پنج‌ونیم عصر، ماموران با «کلاه‌های درپوش دار» یکی یکی زندانیان سنی‌مذهب را پایین آورده، پابند و دست‌بند از پشت زدند. با چسب پهن دهان آن‌ها را بستند و با کشیدن کیسه ای بر سر آن‌ها، به سمت «کریدور مادر» و سلول‌های انفرادی بند پنج این زندان برده شدند.
حدود یک‌ساعت انتقال ۳۶ زندانی سالن ۱۰ به این شکل و با خشونت طول کشید و سپس به دستور رئیس زندان درب این سالن خالی را جوشکاری کردند.
تمامی تماس‌های و خطوط تلفن زندان قطع شده بود، دستگاههای پارازیت انداز برای جلوگیری از اتصال موبایلهای زندانیان فعال شده بودند و زندان به حالت آماده باش کامل درآمده بود. چندین تابوت با وانت وارد زندان شده بود. چندین خودرو مدل بالا حامل مسئولین رده بالا با موتورسیکلیت‌های اسکورت هم به زندان آمده بودند.”
بنا بر همین گزارش، “سایه اعدام” بر همه جا مستولی شده بود. “در بند هشت از ساعت هشت شب صدای بلند الله اکبر و لا اله الا الله با فریادهای بلند و جمعی شنیده می شد و این شعارها تا یک ساعت و نیم ادامه داشت. صداهای آژیرهای بلند مرتب در بند سپاه شنیده می شد.”
و انگار تنها این برنامه اعدام برای زندانیان اهل سنت نبوده است. سه زندانی مرتبط با سازمان مجاهدین خلق محبوس در سالن ۱۲ به نامهای “افشین بایمانی، صالح کهندل و محمدعلی منصوری” نیز در همان ساعت ۵ و نیم به زیر هشت احضار شده و روانه انفرادی می شوند. ایشان پس از ۵ روز از انفرادی به بند خود بازمی گردند اما “هنگام بازگشت این سه زندانی، یکی از ماموران به آن‌ها گفت “خیلی شانس آوردید که اعدام نشدید”. و در پاسخ به تعجب زندانیانی که مدعی بودند اساسا محکومیت به اعدام ندارند ادامه داد “مثل تلفن همراه که همیشه در دسترس است یک قاضی هم همراه نیروهای ویژه بود، هر کاری که دلشان می خواهد می کنند. کسی را که به اینجا می آورند برای اعدام است.  شانس آوردید به توافق نرسیدند و الا اعدام بودید.””
سرانجام ۲۵ زندانی سنی مذهب زیر حکم اعدام محبوس در زندان رجائی شهر، بدون اینکه آخرین ملاقات خود را با خانواده هایشان داشته باشند در زندان رجائی شهر اعدام شدند. در این واقعه هیچ خانواده ای به دلیل دوری و مسافت زیاد و همینطور شتابزدگی غیرمعمول در اجرای احکام این زندانیان موفق به دیدار با بستگان در آستانه اعدام خود نشد.

اسامی ۲۵ زندانی اعدام شده در آن روز که توسط هرانا احراز شد به شرح زیر است:

۱- کاوه ویسی مشهور به ماموستا خالد منصوربلاغی
۲- کیوان مومنی فرد
۳- عادل برماشتی
۴- بهروز شانظری
۵- ادریس نعمتی
۶- طالب ملکی
۷- وریا قادری فرد
۸- کیوان کریمی
۹- شهرام احمدی
۱۰- فرزاد هنرجو
۱۱- بهمن رحیمی
۱۲- مختار رحیمی
۱۳- یاور رحیمی
۱۴- کاوه (ابوبکر) شریفی
۱۵- آرش شریفی
۱۶- احمد نصیری
۱۷- محمد غریبی
۱۸- امید محمودی
۱۹- امید پیوند
۲۰- امجد صالحی
۲۱- پوریا محمدی
۲۲- شاهو ابراهیمی
۲۳- علی عراقی
۲۴- حکمت عراقی
۲۵- حمزه عراقی
لازم به ذکر است که اسامی دقیق زندانیان اعدام شده هیچگاه از سوی مراجع رسمی امنیتی و قضایی اعلام نشد و تنها پس از بازگشت بازماندگان این اعدام دسته جمعی و با تاخیر زیاد علیرغم تلاشهای گزارشگران مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران مشخص شد که دقیقا چه کسانی اعدام شده اند و اسامی دقیقشان چیست.

پیکرها تحویل داده نشد

خانواده های این زندانیان ابتدا و طی تماس از زندان برای آخرین دیدار از عزیزانشان، از شهرهای دور (عموما در غرب کشور) به سوی زندان رجائی شهر حرکت کردند. اما در راه به ایشان گفته می شود که به جای ملاقات برای شناسایی عزیزانشان، که اعدام شده اند به پزشکی قانونی کهریزک مراجعه کنند.
پس از مراجعه تنها سه تن از اعضای سه خانواده مختلف به هدف شناسایی، اجازه دیدن اجساد کفن پیچ شده فرزندان خود را پیدا کردند.
هیچ کدام از پیکرها به خانواده ها برای برگزاری مراسم خاکسپاری تحویل داده نشد و توسط نیروهای امنیتی به خاک سپرده شدند. مجوز برگزاری مراسم برای هیچیک از اعدام شدگان صادر نشد.
خانواده ۲۵ زندانی سنی مذهب اجازه عزاداری نداشتند و تنها در کنج خانه هایشان، همراه با فعالین مدنی، اجتماعی و حقوق بشر به سوگ نشستند.
نهادهای قضایی عمده این افراد را به عضویت در گروه اسلامگرای “توحید و جهاد” متهم می کنند و مدعی هستند این افراد و گروه مذکور در عملیات های بمب گذاری، ترور، سرقت دست داشته اند، ادعایی که بصورت مشخص بسیاری از این زندانیان آن را رد کردند و محکومیت ها را به دلیل باورهای مذهبی خود و فعالیت های مسالمت آمیز خواندند.
همچنین پس از این اعدامها، سازمان عفو بین‌الملل نیز تبلیغات حکومت ایران علیه محکومان به اعدام در کشور را تقبیح کرد و آن را تلاشی برای منحرف کردن افکار عمومی از چگونگی روند محاکمه اعدام‌شدگان خواند. پیش از این نهاد هم سازمان ملل، اتحادیه اروپا، دولت‌های آلمان و فرانسه ازجمله سازمان‌ها و دولت‌های خارجی بودند که این اقدام دولت ایران را محکوم کرده و مورد انتقاد قرار دادند. زید رعدالحسین کمیسرارشد حقوق بشر این اقدام را «بی‌عدالتی محض» در ایران خواند.
در میان زندانیان اعدام شده، شهرام احمدی نیز وجود دارد، دبیرکل سازمان ملل متحد در گزارش ماه مارچ خود از او بعنوان مبلغ مذهبی یاد کرده بود و محکومیت او به اعدام را نمونه ای از نبود آزادی های مذهبی در ایران خوانده بود.
پدر وی پیش از اعدام شهرام احمدی گفته بود که ” بهرام را اعدام کردید، شهرام را به ما برگردانید.”
همین زندانی یعنی شهرام احمدی چندی پیش از اعدام خود در نامه ای به آقای احمد شهید، گزارشگر ویژه شورای حقوق بشر سازمان ملل در آن زمان می نویسد: “ما در فارسی کلمه‌ای داریم به نام «هول». هول شکلی از ترسی لحظه‌ای و مهیب است که در مواجهه با امر پیش‌بینی ناشده بر آدمی فرود می‌آید. اگر بپرسید فرق ما با آدم‌های بیرون چیست، به شما خواهم گفت که ما از خلاف‌آمد عادت در هول مدامیم، هول برای ما لحظه نیست، ما هشت سال است که «هول کردن» را صرف می‌کنیم. آقای شهید، هشت سال است که مدام هول می‌کنم، وقتی سرم را به دیوار می‌کوبند هول می‌کنم، وقتی صدای قدم‌هایشان را می‌شنوم هول می‌کنم، وقتی گاز فلفل توی صورتم می‌زنند هول می‌کنم، وقتی کاغذهایشان را می‌بینم هول می‌کنم، وقتی می‌گوید شلاق را انتخاب کن هول می‌کنم، وقتی با چشم‌بند روی آن کاغذها انگشت می‌زنم هول می‌کنم، وقتی قاضی می‌گوید «شما سنی‌های کثیف» هول می‌کنم، وقتی می‌گوید «شما کردهای کثیف»، باز هم هول می‌کنم.”
“آرزو دارم که مثل یک انسان، مثل یک متهم، در یک دادگاه عادلانه محاکمه شوم، وکیلم را دیده باشم، او پرونده‌ام را خوانده باشد، شکنجه‌گرم کنار قاضی نایستاده باشد، قاضی خشمگین نباشد، قاضی نگوید یا از مملکت شیعه می‌روید، یا می‌میرید، دادگاه از پنج دقیقه بیش‌تر باشد و من اجازه صحبت کردن داشته باشم.”











۱۳۹۶ مرداد ۴, چهارشنبه

ماجرای دقیق متروی شهرری چه بود؟

ماجرای دقیق متروی شهرری چه بود؟
🔺هویت دقیق مقتول چیست؟
در شرایط سکوت و بعضن دروغگویی علنی مراجع رسمی، جهت شفاف سازی، برای اولین بار جزئیات کامل و دقیق ماجرا به اطلاع عموم میرسد.
🔳 روز شنبه ۲۴تیرماه۹۶ ، "اصغر نحوی پور" ۴۶ساله اهل شهرری، خیابان ۲۴متری زکریای رازی، ورزشکار، مربی بدنسازی و مربی کیک بوکسینگ، ساعت ۱۰:۳۰صبح وارد ایستگاه متروی شهرری میشود؛
در بدو مراجعه و قبل از ورود به گیت اصلی متوجه رفتار تند و زننده یک روحانی با یک دختر جوان میشود، وی متوجه میشود که این روحانی
( خلیل ذوالفقاری) با لحن تندی به این دختر بخاطر حجاب وی پرخاش و توهین میکند،
وی در حمایت از این دختر از این روحانی میخواهد که رفتار و لحن خود را اصلاح کند که روحانی با وی نیز به تندی برخورد کرده و میگوید:
اولن تو دخالت نکن، تو خودت هم مشکل داری، خجالت نمیکشی یقه پیراهنت بازه!
با توهین روحانی، درگیری لفظی بین این دو شدید میشود،در این حین،
دختر محل را ترک میکند و روحانی خطاب به مقتول میگوید:
میدم پدرت رو دربیارن...! و توهین دیگری هم میکند و سپس به سمت سکوی مترو می رود.
◼️این رفتار روحانی، موجب عصبانیت شدید مقتول شده وبه دنبال او می رود و از بساط یکی از دستفروشان مترو، یک کاتر برمیدارد و از پشت به ذوالفقاری حمله میکند،
پس از درگیری و زخمی کردن روحانی، عمامه وی را در دست میگیرد و با فریاد جملاتی را علیه آخوندها و علیه حکومت میگوید:
من بچه ایرانم، از هیچ چیز نمیترسم، ما خسته شدیم از دست اینها، این چه مملکتیه آخوندا درست کردن؟، این چه اسلامیه که این آخوندا آوردن...
◼️در آن زمان در داخل ایستگاه،پلیس حضور نداشته، اما از ساختمان مجاور ایستگاه که یکی از مراکز اصلی استقرار پلیس مترو تهران است،
دو مامور درجه دار کادر،بعد از حدود پنج دقیقه میرسند،
مامور،تسلط و تجربه کافی نداشته و به همین دلیل به مقتول نزدیک میشود،
تیر اول را هوایی میزند، و با نزدیک شدن مقتول به وی بعد از چند ثانیه تیر دوم را بصورت نیمه مایل شلیک میکند،
(در چنین شرایطی باید در فاصله دورتر مستقر وبا نشانه گیری از دور،پای متهم را هدف قرار دهد) تیر دوم به بالای ران و پائین پهلوی چپ اصابت میکند و مقتول نقش بر زمین میشود،و دچار خونریزی شدید شده که بدلیل نبود امکانات اولیه، هیچ اقدامی برای جلوگیری از خونریزی وی صورت نمیگیرد، پس از ۱۰دقیقه که نیروهای اورژانس به بالای سر وی میرسند، بعلت حجم زیاد از دست دادن خون، در داخل آمبولانس فوت میکند.


🔲 پس از انتشار خبر اولیه ماجرا واعلام اینکه منشاء اصلی حادثه، "امربه معروف" (مزاحمت) روحانی برای یک دختر بوده،
این خبر بازخورد منفی در سطح جامعه و بدبینی نسبت به روحانیون را در پی داشت، چرا که افکار عمومی، امر به معروف روحانی را مسبب قتل این فرد میدانستند و از طرفی میتوانست موجب رعب و هراس روحانیون از حضور در جامعه گردد،
از این رو سناریونویسان حکومتی با ارزیابی کلی شرایط، شکل ماجرا را به کلی عوض کردند! و اصل قضیه امر به معروف را انکار نمودند!!

🔲 به این ترتیب طبق سفارش،این روحانی که قبلن قاضی بوده و امام جماعت مسجد مرتضا علی محله دیلمان شهرری نیز هست،
در اولین مصاحبه خود بعد به هوش آمدن اعلام کرد که بدون اینکه هیچ برخوردی با ضارب داشته باشد، از پشت سر به وی حمله کرده است و ظاهرن با لباس روحانیت مشکل داشته است!!
و همزمان اعلام شد ضارب درشرایط غیرعادی ( مست )بوده است!!
🔺که البته با اعلام نتایج کالبدشکافی پزشکی قانونی اثبات شد که هیچگونه آثار مشروبات الکلی یا موادمخدر در بدن مقتول وجود ندارد!



🔲 بدون شک این روحانی، در بیان ماجرا دروغ گفته است، دلایل زیر به وضوح بیانگر این امر است:
۱. شاهدان عینی و تصاویر دوربین های مترو شاهد درگیری لفظی این دو بر سر مزاحمت روحانی با یک دختر بوده اند.
۲. حدود یکساعت پس از ماجرا، تمهیدی معاون سیاسی فرمانداری شهرری در مصاحبه با شبکه خبر اعلام کرد که علت ماجرا، "امر به معروف" روحانی بوده است.
۳. بلافاصله بعد از حادثه، خبرنگار صداوسیما، حسینی بای به محل حادثه اعزام و تلاش کرد تا گزارش ماجرا را با حمایت از روحانی و توجیه" امر به معروف" تهیه کند، که انتشار پشت صحنه انتقادات مردمی خود سوژه شبکه های اجتماعی میشود!
درنهایت این گزارش با محوریت امر به معروف روحانی مجروح،پخش میشود.




⚫️ بعد از ماجرا، ابتدا به خانواده نحوی پور اعلام میشود که روز دوشنبه جسد وی تحویل میشود اما وقتی خانواده وی مراجعه میکنند از تحویل جسد خودداری کرده و پلیس امنیت، همزمان از چاپ اعلامیه جلوگیری و حجله های متوفا را نیز جمع میکند!
و مسجد محل نیز طبق دستور حاضر به اجازه برگزاری مراسم نمی شود!
در آخرین تماس به خانواده اصغرنحوی پور اعلام شده، دنبال تشییع جنازه نباشید!!
فیلم عمامه ی اخوند پلید در دست این مرد دلاور و پس از آن لحظه ی شلیک پلیس را نشان میدهد

۱۳۹۶ تیر ۲۱, چهارشنبه

عضویت در سپاه پاسداران، راهی برای تامین آینده شغلی و اقتصادی جوانان ایرانی

پرونده ویژه تازه‌ترین شماره هفته‌نامه لوپوئن به حضور سپاه پاسداران در معادلات قدرت در ایران و در منطقه و همچنین به فعالیت‌های اقتصادی این نهاد در ایران اختصاص دارد.  در این گزارش امده که سپاه در خط مقدم مبارزه با داعش در خارج از مرزها حضور دارد، و این در حالی ست که در داخل کشور بخش امنیت و اقتصاد را به دست دارد و در واقع می‌توان گفت که سپاه پاسدارن در ایران به عنوان قدرت اصلی در این کشور است.
خبرنگار ویژه این هفته‌نامه به بهشت زهرا، قطعه شهدا رفته و از مزار "شهید"ی نوشته که در جنگ در سوریه در ماه آوریل گذشته کشته شده است: "دو زن پیچیده در چادر در حال گریه و زاری بر سر قبر او هستند."جوان 23 ساله‌ای که در شهر "حما" جان سپرده است. او عضو سپاه پاسداران بوده است.
در ادامه این گزارش می‌خوانیم: "از زمان اعلان جنگ خلیفه داعش در سال 2014 سپاه پاسداران در حال مبارزه با جهادگرایان است. در عراق، نیروهای سپاه از شبه نظامیان شیعه این کشور علیه داعش حمایت می‌کنند و در سوریه، کسانی که به آنها مدافعان حرم می‌گوییم در واقع به کمک بشار اسد رفته‌اند و به طور رسمی ماموریت آنها حفظ حرم زینب، دختر امام اول شیعیان است، جایی که داعش وعده خراب کردن آن را داده است، اما نیروهای سپاه در آنجا بیش از هرچیز با شورشیان مخالف بشار اسد می‌جنگند."
در این گزارش به نقل از "علی آلفونه" پژوهشگر حوزه سپاه آمده که دست‌کم 600 نیروی سپاه در سوریه و 120 نفر در عراق کشته شده‌اند.
جوانی که دو ماه پیش در 23 سالگی در سوریه کشته شده، حسین نام داشته و برای بار سوم به سوریه می‌رفته است. خانواده‌اش می‌گویند که او "داوطلبانه" رفتن به سوریه را انتخاب کرده بوده: "از وقتی کوچک بود، به سپاهیان به دلیل گرایشات مذهبی آنها علاقه داشت. احتمال اینکه در یک دانشگاه خوب هم پذیرفته شود، وجود داشت؛ اما او این کار را نکرد تا پاسدار شود."
روی سنگ قبر حسین دو تصویر حک شده است: در یکی از آنها او در حال مداحی است و در دیگری در حالی که کلاشنیکف در دست دارد مقابل یک ویرانه در سوریه ایستاده است. همچنین بخشی از وصیت‌نامه او روی سنگ آمده که خواسته این شعر بر آن حک شود: "سر قبرم چو بخوانند دمی روضه شام    سر خود با لبه سنگ لحد می‌شکنم"
و پدر حسین به خبرنگار لوپوئن می‌گوید که "او وظیفه خود در مقابل امپریالیسم را انجام داد. داعش تنها ابزاری ست در دست غربی‌ها تا بعد از اسرائیل، بخش دیگری از سرزمین اسلامی را غصب کنند و قدرت شیعه را بشکنند."
با اولین سپاهی
لوپوئن سپس به نقل از حمزه غالبی، رئیس شاخه جوانان ستاد میرحسین موسوی در سال 1388 که اکنون ساکن پاریس است،  آورده است: "من خوشحالم از اینکه نیروهای سپاه در خارج از مرزها از ایران حفاظت می‌کنند." به گفته وی "مبارزات سپاه باعث ثبات ایران می‌شود."
به نوشته هفته نامه لوپوئن سپاه پاسداران اکنون 130 هزار عضو دارد که در 4 بخش حضور دارند: نیروی زمینی، هوایی، دریایی و نیروهای خارج مرزها. این نیروها همچنین بسیجی‌ها را در کنترل خود دارند که به نظر می‌رسد حدود 4 میلیون عضو داوطلب هستند. هردوی این نهادها در همان ابتدای انقلاب توسط آیت‌الله خمینی تاسیس شد و به همین دلیل لوپوئن به نقل از محسن رفیق دوست راننده ماشینی که رهبر پیشین جمهوری اسلامی را در بهمن 1357 از فرودگاه مهرآباد به بهشت زهرا رساند، می‌نویسد: "من اولین سپاهی هستم."
خبرنگار لوپوئن که با محسن رفیق دوست در بالاترین طبقه آپارتمانی گران در تهران قرار ملاقات داشته به نقل از او می‌نویسد: "وقتی قرار شد سپاه تشکیل شود، ما دور هم جمع شدیم و من کاغذی برداشتم تا نام اعضای اولیه را روی آن بنویسیم و در بالای صفحه نام خودم را نوشتم."
رفیق دوست در ادامه می‌گوید: "ما همه جوانانی که می‌خواستند از انقلاب دفاع کنند را تشویق می‌کردیم که به ما بپوندند."
به گفته رفیق دوست نخستین ماموریت آنها ردیابی و به دام انداختن نیروهای کمونیستی بوده که حتی با برخی از آنها در سرنگون کردن رژیم محمدرضا شاه همکاری داشتند. رفیق دوست سپس دوران جنگ هشت ساله ایران و عراق را به یاد می‌اورد؛ زمانی که برخی کشورهای غربی به دلیل ترس از شعارهای مقامات جمهوری اسلامی مبنی بر صدور انقلاب از عراق حمایت می‌کردند و فروش اسلحه به ایران هم تحریم شده بود: "دوران بسیار سختی بود؛ اما ما بالاخره توانستیم از راه میانبر سوریه و لیبی، سلاح وارد کنیم. چینی‌ها هم به طور مستقیم به ما اسلحه فروختند."
به گفته او "انقلاب اسلامی همیشه منافع کشورهای قدرتمند را تهدید می‌کند. به همین دلیل ما همیشه در تحریم هستیم. "
سپاه و امنیت اقتصادی جوانان ایرانی
اما حالا 38 سال پس از انقلاب به نوشته لوپوئن محسن رفیق دوست نقش پاسدار بودن خود را با تجارت عوض کرده است: "پس از ده سال ریاست بنیاد مستضعفان، موسسه خصوصی نور را راه اندازی کرد."
موسسه‌ای که رفیق دوست می‌گوید از طریق آن کار "واردات دارو" به ایران و "فروش ارزان" آن را انجام می‌داده و همه درآمد آن را به "مستضعفان" می‌بخشد.
وی همچنین "مقاطعه‌کار" است که سود حاصل از آن هم به گفته خودش صرف امور خیریه می‌شود.
هرچند این وزیر سابق سپاه اکنون فعالیت‌های اقتصادی بسیاری انجام می‌دهد و موسسه خاتم الانبیا متعلق به سپاه به نوشته لوپوئن سالانه 12 میلیارد دلار گردش مالی دارد اما به گفته رفیق دوست : "وقتی جنگ پایان یافت، دولت از سپاه دعوت کرد تا در فعالیت‌های سازندگی شرکت کند و سپاه این کار را همچنان ادامه می‌دهد."
لوپوئن همچنین به گزارشی از یکی از منابع غربی اشاره می‌کند که اعلام کرده بود طبق برآوردها "50 درصد از اقتصاد ایران به طور مستقیم یا غیرمستقیم در دست سپاه است."
این هفته نامه در عین حال می‌نویسد که "امپراتوری سپاه به طور واقعی در دوره اول ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد ایجاد شد.
لوپوئن همچنین به سراغ جوانانی رفته که به همین دلیل علاقه دارند به سپاه ملحق شوند؛ همچنان که یکی از آنها می‌گوید: "اگر عضو سپاه شوم آینده اقتصادی‌ام تامین است."

۱۳۹۶ تیر ۱۷, شنبه

بازدید «مهندسی شده» ۴۵ سفیر خارجی از زندان اوین



نمایی از نشست سفیران ۴۵ کشور خارجی در تهران با مسوولان زندان اوین و قوه قضاییه در محوطه زندان.

«منطقه‌ای خوش آب‌وهوا» در شمال تهران، محوطه‌ای وسیع که در آن هم «موسیقی زنده» توسط «خواننده اوگاندایی» اجرا می‌شود و مهمانان براش «کف» می‌زنند و هم «زنگ زورخانه‌اش» به صدا در می‌آید و هم «غذایش عالی است».
ساکنان این منطقه با مهمانان خارجی «به زبان انگلیسی» خوش‌وبش می‌کنند و می‌توانند در «اتاق‌هایی مجهز به تخت، یخچال، حمام و سرویس بهداشتی ساعاتی را در کنار همسران‌شان باشند».
این تصویری است که رسانه‌های ایران از بازدید ۴۵ سفیر خارجی از زندان اوین در تهران ارائه داده‌اند. تصویری که با مصاحبه سفرا کامل شده است. سفیر اندونزی به خبرنگار صداوسیمای جمهوری اسلامی گفته است: «هنگام بازدید شوخی می‌کردم و می‌گفتم شرایط اینجا آن‌قدر خوب است که شاید برخی زندانیان ترجیح بدهند در زندان بمانند».
سفیر پرتغال گفته است: «انتظار نداشتم اینجا این‌قدر شرایط خوب باشد و این بازدید من را تحت تأثیر قرار داد».
سفیر کره جنوبی در پاسخ به سؤالی درباره وضعیت بهداشت و تغذیه زندانیان «با خنده» پاسخ داده است: «البته در این بازدید غذای زندان را تست نکردم اما دیدم شرایط بهداشتی خوبی در زندان حاکم است».
به گزارش خبرگزاری میزان، وابسته به قوه قضاییه جمهوری اسلامی، سفرای ۴۵ کشور خارجی در ایران روز چهارشنبه ۱۴ تیرماه از بخش‌هایی از بند ۴، کارگاه خیاطی، بهداری و زورخانه زندان اوین بازدید کرده‌اند. تصاویر منتشره از سوی این خبرگزاری نشان می‌دهد که برای سفرای خارجی فرش قرمز پهن شده بود.
این خبرگزاری محل نگهداری زندانیان را «اتاق‌های شش تخته با رو تختی‌های قرمزرنگ و فرش‌های متحدالشکل» توصیف کرده و آن را «راحتی و آسایش» زندانیان دانسته است.
این توصیف در حالی است که بهمن احمدی امویی، روزنامه‌نگاری که به هفت سال زندان محکوم شده و مدتی از دوران محکومیتش را در زندان اوین گذراند، پیش از این در مورد بند ۳۵۰ زندان اوین نوشته بود: «در این اتاق ۱۸ نفریم و به زحمت می‌توان بدون ایجاد مزاحمت برای دیگران حتی یک لیوان چای نوشید. علاوه بر این، گازوئیل زندان هم گویا ته کشیده است. آب گرم نداریم و چند روزی است به حمام نرفته‌ام».
تقی رحمانی، تحلیلگر سیاسی ساکن فرانسه که خود ۱۳ سال را در زندان اوین سپری کرده و همسرش نرگس محمدی هم‌اکنون در اوین زندانی است در مورد این بازدید به رادیو فردا می‌گوید: «این نوع دیدارها، دیدارهای مهندسی شده است. در این موارد، از قبل بند را آماده می‌کنند، زندانیانی که باید، از بند خارج می‌شوند و یک سری گفتمان‌های ساده را به بعضی از زندانیان آموزش می‌دهند و سپس این دیدار صورت می‌گیرد. چهره زندان‌های ایران نه از زبان مسئولان قضایی، حتی از زبان رئیس مجلس و نماینده‌های مجلس، آن طور نیست که سفیر کره‌جنوبی یا بقیه بازدیدکنندگان می‌گویند».
زندان اوین «کامل‌ترین زندان پایتخت»
زندان اوین را «کامل‌ترین زندان پایتخت ایران» نامیده‌اند، ساخت این زندان سال۱۳۴۰ آغاز شد و ده سال به طول انجامید. بر اساس اسناد، زمین زندان متعلق به سیدضیاء‌الدین طباطبایی روزنامه‌نگار و نخست‌وزیر احمد شاه قاجار بوده است.
زندان اوین پس از انقلاب بهمن ۱۳۵۷ توسط سه نهاد سازمان زندان‌ها، وابسته به قوه قضاییه، وزارت اطلاعات و سپاه پاسداران اداره می‌شود. در سال‌های گذشته بحث واگذاری زندان اوین به شهرداری برای تبدیل آن به فضای سبز مطرح شده بود که پس از مدتی منتفی شد.
با این که تاکنون بارها زندانیان، حقوقدانان و سازمان‌های حقوق بشری به وضعیت نگهدای زندانیان در این زندان اعتراض کرده‌اند، با این همه به گزارش خبرگزاری میزان، «اکتاوینو علیمودین» سفیر اندونزی در ایران روز چهارشنبه «امکانات تربیتی و اصلاحی» این زندان را بسیار خوب توصیف کرده و گفته است: «شرایط زندانیان بسیار خوب و رفتاری که با آنها می‌شود بسیار مطلوب است».
این در حالی است که پیش از این کمپین بین‌المللی حقوق بشر در ایران، در گزارشی از بند هفت زندان اوین گزارش داده بود: «آنجا چهار اتاق دارد که هیچ‌کدام از اتاق‌ها پنجره ندارد و دریچه‌های کوچک اتاق‌ها هم که همسطح کف زمین هستند مسدود شده‌اند».
به نوشته این کمپین، بند هفت زندان اوین «پر از حشرات گزنده مثل ساس است که باعث بروز تشدید بیماری‌های قلبی، تنفسی و پوستی برای زندانیان شده است».
در حالی که ظرفیت زندان اوین هزار زندانی اعلام شده اما گزارش‌ها حاکی است که بیش از پنج هزار زندانی در آن نگهداری می‌شوند.
تقی رحمانی در مورد وضعیت زندان اوین می‌گوید: «حتی سفرایی که در بازدید از اوین شرکت کرده‌اند می‌دانند وضعیت زندان‌های ما این طور نیست. زندان‌ها چندین برابر ظرفیت خود زندانی دارد و نیز بسیاری از حقوق زندانیان به عنوان یک امتیاز قلمداد می‌شود. نرگس محمدی چون حاضر نیست یک تعهد کتبی بدهد، به مرخصی که حقش است، نیامده و بسیاری از زندانیان گمنام هستند که در شرایط خوبی به سر نمی‌برند، چه زندانیان سیاسی یا غیر سیاسی».
«بازدیدی با اهداف حقوق بشری»
کاظم غریب‌آبادی، معاون امور بین‌الملل ستاد حقوق بشر قوه قضائیه، اهداف این بازدید را «ادعاهای بی‌اساس و واهی برخی کشورها پیرامون مسائل حقوق بشری علیه ایران» دانسته و گفته که سفرا «از شرایط و وضعیت زندان اوین و مددجویان این زندان شگفت‌زده شده بودند».
این در حالی است که به گفته تقی رحمانی، «این نمایش‌ها معنی دیگری هم دارد».
تقی رحمانی می‌گوید: «جواد لاریجانی در مناظره‌های تلویزیونی داخل کشور به نهادهای حقوق بشری شدید حمله می‌کند، از سوی دیگر سفرا را دعوت می‌کند تا نمایش حقوق بشری بدهد».
آقای رحمانی تاکید کرد: «به نظرم سفرا و مقامات هر دو می‌دانند که چه خبر است. کافی است گزارش مقامات رسمی را در مورد وضعیت زندانیان ایران بخوانند. به نظر من رئیس قوه قضاییه برای حل این مسئله باید اقدام عملی انجام بدهد و اقدام عملی هم در سیاست‌های آنها جایی ندارد».
خبرگزاری میزان گزارش خود را با این جملات به پایان رسانده است: «در بازدید از زندان اوین با چشم خود دیدند که در زندان‌های ایران نه خبری از شکنجه است و نه درب‌هایی با قفل‌های بسته».
این خبرگزاری همچنین نوشته است که در زندان اوین «هیچ زندانی‌ای بدون پزشک نمی‌ماند» و «حقوق شهروندی سرلوحه رفتار همه پرسنل با زندانیان است».
این در حالی است که سازمان‌های حقوق بشری در ماه‌های گذشته بارها به «تعلل» در ارائه خدماتی به زندانیان و کافی نبودن خدمات بهداری‌ زندان اعتراض کرده‌اند.

۱۳۹۶ خرداد ۳۰, سه‌شنبه

به بهانه سال‌روز کشته شدن ندا آقا سلطان

به بهانه سال‌روز کشته شدن ندا آقا سلطان
همین امروز بود! ۳۰ خرداد ۸۸ ساعت ۱۹۹... مردم به دنبال احقاق حق خود در خیابان تجمع مسالمت‌آمیز کرده بودند که ناگهان گلوله خشونت قلب سرشار از امید و آرزوی دختری را شکافت. خیابان کارگر غرق در خون شد. نام آن دختر ندا بود. مردم دنیا شاهد یکی از تراژیک ترین مرگ‌های عصر خود بودند. مرگی برای آزادی، مرگی برای احقاق حق. خون گرم ندا، چهره معصوم اش را سرخ گون کرد. فریاد بمان، بمان استادش در کنار شیون اطرافیان او را بدرقه‌ای تلخ می‌کرد تا خیابان کارگر سنگینی داغ ندا را برای همیشه بر پیشانی‌اش حس کند.


ندا نماینده‌ی نسلی شد که مثل او می‌اندیشید. دختری که آرام ننشست، به خاطر بیان عقیده‌اش به ضرب گلوله پلیس انتظامی کشته شد و دوربین‌ها لحظه‌ی تیرخوردنش را ثبتش کردند. آن قدر از او ترسیدند که سعی کردند به سرعت درباره‌اش فیلم بسازند تا حقیقت را پنهان کنند.
 با کشته شدن او، فقط یک نفر کشته نشد: نسلی از انسان‌هایی که می‌توانستند به مادربزرگ شجاع‌ و سربلندشان افتخار کنند، هرگز به دنیا نیامدند. اما خوشبختانه، شجاعت و سربلندی آموختنی‌ست و ندا فقط به خانواده‌ی خودش تعلق ندارد. کودکان نسل‌های آینده‌ در کتاب‌های درسی او را خواهند شناخت...

۱۳۹۶ خرداد ۲۸, یکشنبه

انتقاد مراجع تقلید از روحانی: مبنای ولایت رأی مردم نیست

چهارشنبه هفته گذشته، حسن روحانی، رئیس جمهوری اسلامی به مناسبت نوزدهم ماه رمضان سخنانی در جمع پزشکان درباره حضرت علی و شیوه حکومت او ایراد کرد که اکنون اعتراض گروهی از آیات عظام را برانگیخته است. روحانی گفته بود:
« حکومت علی با خواست و اصرار مردم تشکیل شد و این در حالی بود که ایشان در برابر اصرار مردم به آنها فرمودند که حکومت عدل من برای شما سنگین است و باید به سراغ فرد دیگری بروید، اما در عین حال این را نیز گفتند که اگر شما مردم فرد دیگری را انتخاب کنید، من در اطاعت از او که شما مردم آن را برگزیدید، اولین نفر خواهم بود.»
ناصر مکارم شیرازی، یکی از مراجع تقلید قم در واکنش به این سخنان، حسن روحانی را متهم کرده که نظام اسلامی را وارونه نشان داده است:
«یکی از دولتمردان گفته است مبنای ولایت از دیدگاه امام علی نظر مردم بود و دموکراسی میراث این امام معصوم است، این حرف عجیبی است، او یک صفحه از نهج‌البلاغه را دیده و بقیه را ندیده است. ولی را باید خداوند تعیین کند. نباید بگوییم حاکم را رأی مردم تعیین می‌کند. دموکراسی برای غرب است. در آمریکا افراد با ثروت و تبلیغات، مغز مردم را شست‌وشو می‌دهند و رأی می‌آورند. امام با رأی مردم انتخاب نمی‌شود و نباید با یک صفحه نهج البلاغه، نظام حکومتی اسلام را دگرگون نشان بدهیم.»
علی خامنه‌ای شامگاه ۲۲ خرداد ضیافت افطاری برگزار کرده بود و سران قوا و گروهی از کارگزاران بلندپایه نظام را هم به این ضیافت دعوت کرده بود. رهبر جمهوری اسلامی در این ضیافت پرپیامد، از «تفسیرهای غلط از رأی مردم» و «تلاش برای تقسیم کردن مردم» و «دو قطبی کردن» جامعه انتقاد کرده و این اقدامات را به رفتار نخستین رئیس جمهوری ایران، ابوالحسن بنی‌صدر تشبیه کرده بود. بعد از این ضیافت بود که اختلافات بر سر اینکه حاکم کیست و حاکم را چه کسی انتخاب می‌کند – مردم یا خدا – اوج گرفته است.
محمد تقی مصباح یزدی نیز در واکنش به سخنان روحانی، رئیس جمهوری اسلامی را تلویحاً به کفرگویی متهم کرده است:
«برخی به صورت رسمی می‌گویند علی حکومت برخی را پذیرفت چون رأی مردم بود و بعد گفت هر که را شما قبول دارید من هم قبول دارم. آیا جریان اینگونه بوده است؟ بین ایمان و کفر و ثواب و خطا دیوار آنچنانی وجود ندارد و انسان باید هوشیار باشد، قرآن درباره برخی از کسانی که پشت سر پیامبر نماز می‌خواندند می‌فرماید این‌ها به کفر نزدیک‌تر هستند تا این که به ایمان نزدیک باشند، باید سعی کنیم که مسائل به خوبی تبیین شود. گاهی کار به جایی می‌رسد که مقام بزرگ مسئولی در کشور می‌گوید خود علی اعلام کرد که هرچه مردم بگویند من هم همان را می‌گویم و اگر مردم با کسی بیعت کردند من هم این کار را می‌کنم و این کار را انجام داد.»
 حسین نوری همدانی یکی دیگر از مراجع تقلید در دیدار با گروهی از بسیجیان، حسن روحانی را تلویحاً به خیانت و توطئه متهم کرده است:
«کسانی که سخن اختلاف‌انگیز بزنند و جامعه را دوقطبی کنند و کشور را از وحدت که از ضروریات جامعه امروز ما است دور کنند بی‌تردید در حال خیانت هستند. این کشور ولی فقیه دارد، اما عده‌ای در سخنرانی‌ها مکرر از امام و ولی فقیه صحبت می‌کنند، ولی در عمل خلاف فرمایش ایشان انجام می‌دهند. اگر معنای ولی فقیه را نمی‌دانید حداقل به درس‌های ولایت فقیه امام مراجعه کنید تا بفهمید ولی فقیه چیست و چه اختیاراتی دارد.»
علی مطهری، نایب رئیس مجلس شورای اسلامی در این کارزار که یک سویه آن هم به اهل تسنن برمی‌گردد در مقام دفاع از رئیس جمهوری اسلامی برآمده است. مطهری در یادداشتی در پاسخ نوشته است:
« مشروعیت امامت به معنی مورد نظر شیعه، از ناحیه خدا و رسول خداست،‌ اما شرط تحقق یک شاخه آن یعنی زعامت سیاسی و رهبری جامعه، رأی و نظر مردم و به عبارت دیگر مقبولیت شخص امام نزد مردم است.»
حسن روحانی بعد از پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری ایران در سخنرانی‌های مکرر اعلام کرده است که مردم به راه و روشی که او پیشنهاد داده رأی داده‌اند. علی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی در ضیافت افطار با سران قوا و کارگزاران بلندپایه نظام درباره نحوه مدیریت کشور گفته بود اداره صحیح کشور در وهله اول نیازمند مشخص شدن «ملاک‌های تصمیم‌سازی و تصمیم‌گیری» و در مرحله بعد، نیازمند «استفاده از تجربه‌های ۳۸ سال گذشته» است. به یک معنا: این ولی فقیه است که ملاک‌های تصمیم‌گیری را تعیین می‌کند. در هفته‌های گذشته امامان جمعه در خطبه‌های نماز جمعه به روحانی هشدار داده بودند که از ولی فقیه «جلو نیفتد.»