رقابت سربازان جنگ نرم برای دریافت پروژه و کسب درآمد در فضای مجازی
اینترنت، تلفن همراه، فضای مجازی و البته «جنگ نرم» منابع درآمد و تامین معیشت گروهی از نیروهای بسیج، حزباللهی یا ارزشی را پس از سال ۱۳۸۸ متحول و بخشی از آن ها را به رقبای تجاری تبدیل کرده است.
سالها پیش از گسترش اینترنت در ایران، بسیاری از این افراد در پایگاههای بسیج، مساجد و هیاتهای مذهبی بدون تخصص رشد میکردند و شانس چندانی برای پیشرفت نداشتند. بسیاری از آنها اگر شانس و برخی روابط یارشان بود، میتوانستند در نهایت در یکی از نهادهای مذهبی و تبلیغاتی وابسته به نظام استخدام و یا به نیروهای حراست در ادارههای مختلف تبدیل شوند.
اما از سال ۱۳۸۸ به بعد مفهوم «جنگ نرم»، زندگی، معیشت و آینده بخش قابل توجهی از این ارزشیها را متحول و آن ها را به یکی از فعالترین عناصر فضای مجازی و شبکههای اجتماعی تبدیل کرد. پیش از سال ۱۳۸۸ البته تعداد اندکی از جوانان حزباللهی به واسطه ارتباطهای تشکیلاتی، توانسته بودند صاحب پروژههایی در فضای مجازی شوند اما تعداد آن ها چندان قابل توجه نبود.
نقطه عطف حضور گسترده و سازمان دهی شده این نیروها به اراده نظام برای حضور در شبکههای اجتماعی از سال ۱۳۸۸ به بعد برمی گردد. در این سال به دنبال شکست نظام در رویارویی با معترضان به نتیجه انتخابات پر حاشیه ریاست جمهوری، به ویژه در شبکههای اجتماعی، تصمیم بر این گرفته شد که سپاه پاسداران سرمایهگذاری و فعالیت موثری در این بخش داشته باشد. بر مبنای همین تصمیم بود که آموزش نیروهای بسیج و ارزشی برای فعالیت در این حوزهها آغاز شد و سپاه مجموعههای مختلفی را راهاندازی و از ایدهها و پروژههای خاص در این زمینه حمایت مالی کرد. تمام این کارها البته نیاز به پول و نیروی انسانی متخصص داشتند که سپاه اولی را داشت اما در دومی با مشکلات و محدودیتها فراوانی دست و پنجه نرم میکرد.
سپاه پاسداران انقلاب اسلامی اما به تدریج توانست با پولهای هنگفتی که در اختیار داشت، مشکل دوم را به تدریج حل و فصل کند و با استخدام نیروهای متخصص از بیرون از مجموعه، نیروهای خودی را آموزش دهد. این نیروهای آموزش دیده به تدریج و ابتدا در دهها سایت و تعدادی از خبرگزاریهای وابسته به سپاه و سازمان بسیج مشغول به کار و بعد راهی شبکههای اجتماعی شدند.
در کنار سپاه پاسداران اما بودند سایر نهادهای انقلابی و حاکمیتی و حتی مدارس حوزه علمیه که سرمایهگذاری هنگفتی در فضای مجازی کردند و توانستند گروه دیگری از نیروهای مذهبی و طلاب را به استخدام در بیاورند.
جریانهای سیاسی محافظهکار نیز از دیگر مجموعههایی بودند که پس از سپاه پاسداران برای فعالیتهای تبلیغی و سیاسی خود متوسل به نسل جوان حزباللهی شدند که اینترنت و فضای مجازی را میشناختند.
تراکم این نیروهای ارزشی در زیرمجموعههای سپاه و بسیج، نهادهای انقلابی و مذهبی و تشکیلات سیاسی و میزان بهرهمندی آن ها از بودجهها و دریافتیها، به تدریج اختلافها میان آن ها را در شبکههای اجتماعی علنیتر کرد. این نیروها دارای ایدههایی بودند که مورد پسند فرماندهان سپاه و بسیج و سایر مسوولان قرار گرفتند و با دریافت بودجههای هنگفت توانستند سایتهای متعددی در حوزههای سیاسی، فرهنگی و اجتماعی راهاندازی کنند و تعدادی را نیز به عنوان خبرنگار به استخدام در بیاورند. آندسته از نیروهایی هم که چندان آدمهای خلاق و صاحب ایده نبودند، به استخدام خبرگزاریها و سایتهای وابسته به سپاه و سایر نهادهای انقلابی درآمدند.
اختلاف اساسی اما نه در میان نیروهای پایین دست حزبالله در سایتها و شبکههای اجتماعی بلکه بیش تر در میان آندسته از نیروهای ارزشی رخ داد که صاحب ایده بودند و برای به دست آوردن پروژههای هنگفت با یک دیگر رقابت میکردند. آن ها برای به دست آوردن پروژههای مختلف در حوزه اینترنت و تلفنهای همراه یا مرتبط با جنگ نرم از مدتها پیش با یک دیگر وارد رقابت اقتصادی شده و حتی به دشمن هم تبدیل شده اند. دامنه این اختلافها و دشمنیها تا جایی پیش رفته که یکی از اعضای ارشد سازمان «سراج»، گروهی از نیروهای حزباللهی رقیب را متهم به داشتن ارتباط با گروه «نایاک» کرده است.
«
آسید پویان حسینپور» در توییتر خود نوشته است: «کاش یک نفر هم در مورد سرحلقههای ارتباط و نفوذ نایاکیها در جریان و جماعت فعال رسانهای انقلابی بنویسد.»
حسینپور پیش از این نیز نوشته بود:«
علیرغم تلاشی که برای عدم ورود به حاشیهها و حاشیهسازیها دارم، اخیرا میبینم بعضیها که ارتباطات سازمانی هم با برخی نهادها دارند و اتفاقا مکررا عملکرد غلطی هم داشتند، شروع به تخریب کردهاند. در صورت ادامه این روند، جزییاتی از فعالیت نهادها و افراد مرتبط خواهم نوشت!»
این توییتها در واقع سرریز بخشی از دعواها و اختلافها بر سر میزان بهرهمندی از امکانات مادی و مالی نیروهای حزباللهی از فضای مجازی است که نهادهایی همچون سپاه مسوولیت توزیع و تقسیم این امکانات را برعهده دارد.
در صفحات این نیروها در شبکههای اجتماعی میتوان مصادیق فراوانی از این نوع اختلافها را دید که به صورت علنی در معرض دید عموم قرار دارند. یکی از تارهترین این اختلافها مربوط به دیدار گروهی از نیروهای حزباللهی با «محمدجواد آذری جهرمی»، وزیر ارتباطات دولت «حسن روحانی» است. این دیدار در میان تعداد زیادی از نیروهای ارزشی با واکنشهای انتقادی زیادی همراه شد و شرکت کنندگان در این دیدار به تلاش برای گرفتن امتیازهای ویژه از وزیر ارتباطات متهم شدند.
دعوای روزهای اخیر حامیان «ابراهیم رئیسی» و «محمدباقر قالیباف» هم شاید در وهله اول دعوایی سیاسی یا تشکیلاتی باشد اما پشت سر آن واقعیتی از منافع مادی و مالی نهفته است که هر یک از طرفین روی آن حساب ویژهای باز کرده اند. روزگاری که فعالیتهای نیروهای بسیج، مسجدی و هیاتی دارای بار اعتقادی زیادی بود، به تدریج در حال سپری شدن است و آن ها به مرور میاموزند که چه طور رقبای مذهبی خود را با روشهای مختلف کنار زده یا حذف کنند و بیش ترین امتیازهای مالی یا اقتصادی را به دست بیاورند.