مرگ مشکوک سردبیر #هرانا در ترکیه
آقای #سیدجمال_حسینی (اسفندیار بهارمس) سردبیر خبرگزاری هرانا و از مسوولان ارشد مجموعه #فعالان_حقوق_بشر در ایران، کشته شد.
صبح روز سهشنبه، 14 مردادماه 1393 ( 5 آگوست 2014 ) سایت خبری هرانا گزارش داد، پلیس ترکیه پیکر بیجان سید جمال حسینی (اسفندیار بهارمس) از مسوولان ارشد این تشکل را در منزل وی، در پشت میز کارش و در حالی که قطراتی از خون بر صورت و برخی نقاط منزل وی دیده میشد، یافته است.
بر اساس گزارشهای دریافتی، تا لحظه مخابره این خبر، هنوز از علت مرگ ناگهانی این روزنامه نگار و فعال حقوق بشر اطلاعی در دست نیست؛ اما پلیس ترکیه تحقیقات خود را درباره این موضوع آغاز کرده است که به محض دریافت اطلاعات تکمیلی، شرح ماوقع منتشر خواهد شد.
جمال حسینی ۳۴ ساله و از بنیانگذاران مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران و نیز مسوول هماهنگی این تشکل بود. وی نقش بسیار برجستهای در پیدایش، رشد و تداوم فعالیت این تشکل در تمامی سالهای فعالیت آن برعهده داشت.
جمال حسینی که سالها از عوارض شرایط تحمیلی بعنوان یک پناهنده سیاسی و کمبود رسیدگی و امکانات پزشکی در رنج بود، هیچگاه اجازه نداد مشکلات یادشده مانعی در مسیر فعالیتهای انسان دوستانه و آرمانهای والای او شود و در آخر نیز درحال نوشتن آخرین گزارشهای خود و در حین کار جان خود را از دست داد.
هرانا نام ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران و زیرشاخه واحد آمار، نشر و آثار این مجموعه است. این خبرگزاری، به عنوان اولین خبرگزاری تخصصی حقوق بشر در ایران از اردیبهشت ماه سال ۱۳۸۸ کار خود را آغاز کرده است.
هرانا به پوشش اخبار #زندانیان_سیاسی، کارگران، زنان و کودکان، دانشجویان، اقلیتهای قومی و مذهبی و مواردی از این دست مبادرت مینماید.
خبرگزاری هرانا بیش از ۱۸ بار از سوی کمیته فیلترینگ جمهوری اسلامی مسدود شده است. این خبرگزاری به همراه سایر وب سایتهای مرتبط با مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، در اسفند ماه سال ۱۳۸۸ در لیست سیاه ارتش سایبری سپاه پاسداران انقلاب اسلامی قرار گرفت.
اکنون سوال اینجاست که آیا کشور ترکیه به شکنجهگاه و مقتل روزنامه نگاران و فعالان سیاسی و حقوقبشری پناهجو تبدیل شده است؟
چه کسی پاسخگوی قتلها و خودکشی فرزندان راستین سرزمین مادری است؟
همانها که در پی یافتن امنیت و همچنین احقاق حقوق انسانی خود و هموطنانشان به ناچار ترک دیار مادری کرده و در غربت پناهندگی روزها را همچون شب تار و شبها را نیز پر غبار، بی فردا به امید تابش خورشید رهایی در این بنبست بلند تاریک و تنهایی به نظاره نشستهاند.
چرا سازمانها و نهادهایی که هر روزه با صرف بودجههای کلان و پروپاکانداهای پرطمطراق در صدد بزرگنمایی خود هستند، تا کنون اقدامی مفید و عملی در خصوص رهایی هر چه زودتر نویسندگان و روزنامهنگاران پناهجو از برزخ ترکیه به مکانی ایمن انجام ندادهاند؟
آیا کنشگران سیاسی و فعالین عرصه رسانه که با وجود امکانات اندک و محدود خویش در پی روشنگری افکار جامعه و انجام وظایف حرفهای خود هستند، مستحق بیتوجهی نهادهای حقوقی و مدنی و در آخر سزاوار مرگی اینگونهاند؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر