۱۳۹۳ دی ۱۴, یکشنبه

قوام اسلام به عبودیت است نه آزادی ........

رهبران مرتجع جمهوری اسلامی که خود را ولی امر مسلمین جهان و نایب امام زمان می نامند 
خلق الساعه از آسمان نیامدند بلکه تفاله هایی از همین جامعه هستند که در یک روند تاریخی و شرایط مشخص اجتماعی اقتصادی
به وجود آمده اند .
پژوهش و بررسی در باره اسلاف تاریخی این دیکتاتورهای مذهبی به خصوص از دوران مشروطه به ما کمک می کند تا شناخت عینی تر به این شخصیت ها پیدا کنیم .

**************
" قوام اسلام به عبودیت است نه آزادی ..."

«آنچه مخالف اسلام است ، قانونیت پیدا نمی کند .
ای بیشرف ! ای بی غیرت ! ببین صاحب شرع برای تو شرف
مقرر فرموده و امتیاز داده تو را ، و تو خودت از خودت سلب امتیاز می کنی و می گویی من باید با مجوس و ارمنی و یهودی برادر و برابر باشم .

مشروطه منشا فساد است و مشروع نیست .
مدارس جدیده خلاف شرع و مصادف اضمحلال اسلام است .
آیا درسهای زبان خارجه ، شیمی ، فیزیک ، عقاید شاگردان را سخیف و ضعیف نمی کند ؟
ما شاه لازم داریم ، عین الدوله لازم داریم ، چوب و فلک و میر غضب لازم داریم ...
هزار و سیصد و بیست و سه سال است که خداوند عالم به ما قانون توسط محمد مصطفی مرحمت فرموده .
ما قانون مستشارالدوله و تقی زاده و باقر بقال را لازم نداریم .
مدارس راافتتاح کردید . آنچه توانستید در جراید از ترویج مدارس نوشتید . حال شروع به مشروطه و جمهوری کردی

«آزادی قلم و لسان از جهات کثیره منافی با قانون الهی است.
اگر نه،تو بگو فایده این آزادی چیست که این کلمه قبیحه رانشرمی‌دهی، و بنای قرآن این است که آزادی نباشد.

اگر فردا یهود و نصاری و مجوس و بابیه آمدند پای منبر و محراب ما، القای شیطنت کردند، نشر کلمه کفریه خود را کردند، ایجاد شبهه کردند و قلوب صافیه مومنین را تضلیل کردند؛ تو می‌خواهی چه کنی؟»

ای مُلحد اگر این قانون دولتی مطابق اسلام است که ممکن نیست
در آن مساوات، و اگر مخالف اسلام است،
مُنافی [است] با آنچه که در چند سطر قبل نوشته شده که آنچه که مخالف اسلام است قانونیت پیدا نمی کند.
زیرا قوام اسلام به عبودیت است نه آزادی .
ای بی شرف، ای بی غیرت، ببین صاحب شرع برای اینکه تو مُنتحل به اسلامی، برای تو شرف مقرر فرموده و امتیاز داد[ه] تو را،
و تو خودت از خودت سلب امتیاز می‌کنی و می‌گویی من باید با مجوس و ارمنی و یهودی برادر و برابر باشم.»

رساله حرمت مشروطه از شیخ فضل الله نوری ،
کتاب رسائل مشروطیت صفحه های 151 تا 167

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر