۱۳۹۳ آذر ۹, یکشنبه

احکام برده داری در قرآن

کام برده داری در قرآن

1- برای شما از خودتان مثلی می آورد : ايا هيچ يک از غلام (برده مرد) و کنيزان (برده زن) ملکي شما در انچه ما روزي شما گردانديم با شما شريک هستند تا شما و انها در انچيز بي هيچ مزيت مساوي باشيد و همچنان که شما آزادان از يکديگر می ترسيد از آنها هم بيمناک باشيد؟ (قران . سوره روم . آیه 28)

2 - و آنان كه نگهدارنده نيروى شهوت خويشاند مگر در مورد همسرانشان يا كنيزانى (برده زن) كه مالك آنها شدهاند كه در اين صورت بر آنان ملامتى نيست. ( قرآن . سوره المومنون آیه 5 و6 )

3 - خدا رزق و روزی بعضی از شما را بر بعضی دیگر فزونی داده است و آنکه رزق و روزی او بیشتر شده است، زیادی به زیردستان (برده) و غلامان (برده) ندهد تا با او مساوی شوند. (قران . سوره نحل . آیه71)

4 - بنده و برده ای که قادر به هیچ کاری نیست با مرد آزاد که خدا به او رزق نیکو عطا کرده هرگز برابر نیستند. (قران .سوره نحل . آیه 75)

5 - و کسانی که اندام خويش را از شهوت راني نگه می دارند؛ مگر بر زنان حلال و کنيزان (برده زن) ملکي خويش ، که از اعمال شهوت هيچ ملامتی بر آنها نيست. (فران . سوره معارج .ايه 29 و30)

چرا الله درقران حتی یک آیه در نفی برده داری ( خرید و فروش انسان ) بر حضرت محمد نفرستاد ؟ در حالیکه در قران برای تعیین نوبت هم خوابگی" حضرت محمد" با " زنانش" آیه می فرستاد .!

- چرا نوشیدن مشروبات الکلی (شرب خمر ) در اسلام و قران حرام است ولی برده داری در اسلام و قران حرام شناخته نشده ؟ ضرر کدامیک برای جامعه بیشتر است ؟! برده داری یا شرب خمر؟!


روباه بنفش : ایران سرزمین امنیت،ثبات و آرامش است!

تف بگور تو و اون رهبرت سدعلی چلاغ که انقدر دروغگو هستین جنایتکارای قرن!

شیعه یعنی مرده پرستی ساخت ۱۲ درب طلا برای کاظمین!

شیعه یعنی مرده پرستی
ساخت ۱۲ درب طلا برای کاظمین!

در حالی که 35 در صد مردم ایران زیر خط فقر مطلق زندگی می کنند و هزاران نفر در شهرهای مختلف ایران،کارتن خواب هستند و از داشتن سزپناه محروم اند.
جعفر دهنوی، رئیس ستاد بازسازی عتبات عالیات استان خراسان رضوی، می گوید: این استان "متعهد به ساخت ۱۲ درب طلا برای کاظمین در عراق شده است."
جعفر دهنوی روز پنج شنبه گفت که " استان خراسان رضوی ساخت 12 درب‌ طلای حرمین کاظمین را برعهده گرفته که ساخت هریک از آنها 170 میلیون تومان هزینه و 18 ماه وقت نیاز دارد."
رئیس ستاد بازسازی عتبات عالیات استان خراسان رضوی، همچنین خبر داد که مراسم رونمایی ازصندوق‌هایی که این ستاد برای حرم های کاظمین ساخته روز یکشنبه 9 آذرماه با حضور تولیت آستان کاظمین و استاندار خراسان رضوی در مشهد برگزار می‌شود و پس از آن تا 10 دی‌ماهدر معرض بازدید عمومی قرار می گیرد.
به گفته جعفر دهنوی "صندوقچه‌های ساخته شده برای کاظمین با طول 3.6 متر، عرض 1.62 و ارتفاع 1.74 متر و از جنس استخوان شتر و چوب عناب " است و "کار خاتم‌کاری این صندوقچه‌ها را هنرمندانی از استان فارس انجام داده‌اند و هر یک از آنها حدود 430 میلیون تومان هزینه داشته است

منبع:
کارگاه آموزشی شهروندیار

۱۳۹۳ آذر ۸, شنبه

ترانه خوانی یک بانوی ایرانی در مملکتی که صدای زن ممنوع است!

"مستم و بیقرارم اما کاری به کسی ندارم "

ترانه خوانی یک بانوی ایرانی در مملکتی که صدای زن ممنوع است!
در این ویدئو، یک زن ایرانی که پس از انجام خریدش، روی نیمکت یک مرکز خرید نشسته، با صدای بلند شروع به آوازخوانی می‌کند که این کار او با استقبال مغازه‌داران و دیگر حاضران در این مرکز روبه‌رو می‌شود.

آن‌ها پس از پایان این آوازخوانی و در هنگام ترک مرکز خرید از سوی این خانم و دو همراهش، او را تشویق می‌‌کنند و از وی تشکر می‌نمایند.

ترانه‌ی خوانده‌شده توسط این خانم خوش‌صدا، ترانه‌ی "مست" از احمد آزاد است.
درود بر این بانوی با شهامت ایرانی ♥

پیامبر عقده ای....


۱۳۹۳ آذر ۷, جمعه

تایید حکم اعدام سهیل عربی، عکاس و فعال شبکه‌اجتماعی فیس‌بوک به اتهام "سب‌النبی"





مخالفت با اسلام = مجازات مرگ!

" سهیل عربی، جوان ۳۰ ساله‌ای که به اتهام «توهین به مقدسات وسب النبی» به اعدام محکوم شده است"

سهیل عربی، کسی که پیشتر به توهین به پیامبر متهم شده بود، به اعدام محکوم شده است. 
مطابق حكم بيدادگاه رژيم” اعدام سهیل عربی نه به خاطر تجاوز به عنف، بلکه به خاطر اتهام دیگری که «توهین به مقدسات و سب النبی» خوانده شده، می‌باشد.

۳ روز پیش دیوان عالی کشور حکم اعدام سهیل عربی، عکاس و فعال شبکه‌اجتماعی فیس‌بوک را که به اتهام "سب‌النبی" محکوم به مرگ شده تایید کرده است. 
امیرسالار داودی، یکی از وکیلان سهیل عربی خواهان توقف اجرای حکم اعدام موکلش شده.

۱۳۹۳ آذر ۶, پنجشنبه

اخوندای بی ناموس حالا خودتونو جر بدین!

دوستی دیرینه مردم ایران و اسرائیل <3

مخالفت خمینی هندی زاده با دادن حق رای به زنان !

ولایت

پر است هر سو تباهی و جنایت
سخن با من نگو از این ولایت
فقیه است حیله کار و بی کفایت
و جمعی سودجو هم در حمایت

ز هر سو هست صدایی از شکایت
چه ها پنهان تو کردی در عبایت
پر از خون جوانان دستهایت
فزون گردیده اما اشتها یت

به نام رهبری ها و هدایت
چه خونهایی که میریزند برایت
بسی آزادگان کشتند به پایت
بسی پرپر ز بند ناروایت

به جای هر دروغ و وعده هایت
تباهی کرده ای بر ما عنایت
تجاوز ها ، شکنجه ، دارهایت
نشان داد چهره ات را در نهایت

مگو با من ز قرآن و خدایت
خدا هم داند از مکر و ریا یت
کجا حق بشر کردی رعایت
کجا داری به این میهن لیاقت

به پا خیز هموطن این دم ز جایت
به جای ناله ها و اشک ها یت
دهیم پایان سیاهی و جنایت
رها میهن ز زنجیر ولایت

۱۳۹۳ آذر ۵, چهارشنبه

خاطرات یک رأس مسلمان اجاره ای (صیغه ای) =D

برگی از دفتر خاطرات یک صیغه ای:

بنده سپیده هستم . طلبه سال چهارم حوزه علمیه . 

وقتی برای اولین بار، با واژه آسمانی ازدواج موقت آشنا شدم ١٦ سال داشتم البته در آن زمان از مستحب بودن ازدواج موقت آگاه نبودم .

اما اکنون که خود چند سالی است که به تحصیل علوم دینی پرداخته ام نه تنها به ثواب زیاد این عمل واقف شده ام بلکه از اهمیت وجود ازدواج موقت در بین همه افراد جامعه اسلامی نیز آگاه می باشم .

البته بنده تا کنون ٢٣ بار ازدواج موقت نموده ام.
که مایلم خاطره آخرین ازدواج موقت خود را برای شما بازگویم :

ماجرا از این قرار بود که یکی از طلبه های پسر از بنده خواستگاری کردند . اما من ابتدا فکر کردم که ایشان برای ازدواج دائم از بنده خواستگاری نموده اند .
به ایشان گفتم که بایستی بنده را از پدر و مادرم خواستگاری کنید نه مستقیما از خود من.

ایشان گفتند که چطور از پدر و مادر شما خواستگاری کنم در حالی که خواهان مخفی بودن ازدواج هستم. و نمی خواهم که همه متوجه این ازدواج شوند . در آن لحظه بود که متوجه شدم ایشان از بنده برای ازدواج موقت خواستگاری کرده اند نه ازدواج دائم .

بنابراین پس از تعیین ٢٠٠٠ تومان مهریه و ٥ ساعت زمان بنده با ایشان اقدام به خواندن صیغه عقد کردیم و به یکدیگر حلال شدیم .
بعد از همخوابگی اول بنده به ایشان گفتم که مایلم مدت زمان بیشتری به عنوان همسر موقت شما باقی بمانم که ایشان نیز پذیرفتند و یک هفته دیگر به زمان و ١٠٠٠ تومان دیگر نیز به مهریه افزودیم .
بعد از تمام شدن یک هفته این بار ایشان از من خواستند که مدت را تمدید کنیم .
بنده نیز پذیرفتم و باز با تعیین یک سال زمان و ٣٠٠٠ تومان مهریه صیغه عقد را خواندیم .
اما قبل از تمام شدن مدت ازدواج موقت ایشان قصد سفر کردند و برای اینکه مانعی برای ازدواج موقت بنده با پسر دیگری نباشد ادامه مدت را به من بخشیدند .
و به مدت یک هفته از قم خارج شدند .
پس از یک هفته ایشان با خانواده محترمشان به قم بازگشتند و برای خواستگاری به منزل ما تشریف آوردند و بنده را از خانواده ام خواستگاری کردند.
و بنده با توجه به شناخت خوبی که از ایشان به دست آورده بودم پس از تحقیقات یک هفته ای برادرم از ایشان جواب مثبت دادم.

اکنون سه سال است که از ازدواج دائم ما می گذرد و صاحب یک دختر نیز هستیم .
البته درست است که بنده دیگر ازدواج موقت نمی کنم اما شوهر محترم بنده سالی سه بار ازدواج موقت می نمایند که این عمل مستحب باعث وجود برکت در زندگی ما نیز شده است .

عملکرد متفاوت میان علم و دین.....


۱۳۹۳ آذر ۳, دوشنبه

تا اسلام کفن نشود این وطن ، وطن نشود!

فقال الصادق عليه السلام: فلا يدخل الجنة من البهائم إلا ثلاثة: حمار بلعم بن باعوراء، و ذئب يوسف، وكلب أصحاب الكهف.

یعنی امام جعفر صادق میگوید: 
پس از جانوران وارد بهشت نمیشود مگر سه حیوان: الاغ بلعم بن باعوراء ، و گرگ یوسف ، و سگ اصحاب کهف.

بحار الانوار مجلسی جزء 14 ص 423

در تازی نامه امده است:
قَالُواْ يَا أَبَانَا إِنَّا ذَهَبْنَا نَسْتَبِقُ وَتَرَكْنَا يُوسُفَ عِندَ مَتَاعِنَا فَأَكَلَهُ الذِّئْبُ وَمَا أَنتَ بِمُؤْمِنٍ لِّنَا وَلَوْ كُنَّا صَادِقِينَ (یوسف/17)

گفتند : اي پدر ! ما رفتيم و سرگرم مسابقه ( دو و تيراندازي ) گشتيم و يوسف را نزد اثاثيّه خود گذارديم و گرگ ( آمد و ) او را خورد . تو هرگز ما را باور نمي‌داري ، هرچند هم راستگو باشيم.

حال سوال از مسلمانان این است که اصلا یوسف پیامبرگرگی را دیده است؟
ایا اصلا گرگی قرار بوده که یوسف را بخورد؟
ایا امام صادق نمیدانست که بهانه ی گرگ دروغی از طرف برادران یوسف برای سرپوش عملشان بوده است؟

اصلا گرگی یوسف را نخورده است!
ایا امام معصوم که صادق هم است و البته مهمتر از آن علم غیب هم دارد نمیدانست که اصلا گرگی نبوده که یوسف را بخورد؟
یوسف را گرگ نخورد و گرگی را هم ملاقات نکرد در آن حادثه و بهانه ی گرگ از طرف برادرانش بود برای سرپوش عملشان تا به دروغ بگویند ای پدر(یعقوب) گرگ ( که وجود نداشته ) یوسف را خورده است.

پس گرگی که وجود خارجی نداشته چطور وارد بهشت میشود؟

اصلا فرض کنیم گرگ هم بوده، ایا پاداش گرگی که یوسف را میخورد بهشت است یا جهنم؟

۱۳۹۳ آذر ۱, شنبه

فرهنگ ادمكشي اسلامي


فرهنگ ادمكشي اسلامي
آخوند جنايتكار صادق خلخالي
مخالفت با كشتن در اسلام هيچ جايي ندارد!
پيامبر ما با دستاي مبارك خودشون ميكشتن!
نقل قول از أمير طاهري در كتاب كشتن براي خدا صفحه ٧١
صحبت از حقوق بشر إسلامي توهين به شعور و درك و انسانيت و عقلانيت هست

کودکان خردسال و ازدواج در اسلام ناف محمدی!!!

اشتباه نکنید!این مرد پدر این کودک نیست ! او شوهر این کودک 13 ساله استبله درست خواندید او همسر این کودک سیزده ساله استاین مرد طبق شعائر دین اسلام و سنت رسولش که در 6سالگی با عایشه همبستر شد با این کودک همخوابه میشودشما بعنوان یک پدر ، ایا حاضر هستید کوک 13 ساله خود را وحتا بعضا کوچکتر از آن را به مردی که همسن خودتان است برای همبستری بدهید ؟؟؟!!!

۱۳۹۳ آبان ۲۸, چهارشنبه

دریغا جهان،جانش ایران مباد به ایران، دگر نامِ شیران مباد

دریغا جهان،جانش ایران مباد 
سِتم نیست ما را که اینگونه باز
نهادند نامی به شاخآب پارس
زبان را ستانند وجای درود 
سلامش نهند و زما هم سپاس!

شگفتا ،که ما را عرب چیره شد
زمین وزمان را نگه تیره شد
کنون گر نشستیم وپا بسته ایم
خِرد را زما، کُهتر اندیشه شد

شگفتا، کژی گشته پندارمان
زنیکی ،تهی گشته کردارمان
دریغا که از پارسی سرزنیم
چنین گشته تازی، گفتارمان

به سد پرده افتاده، تخم سخن
هرآنی که بودش زما و زمن
به از، نیستی گر شود هیچِ ما
چو سد به، که جان را نباشد به تن

شگفتا که جوینده یابنده نیست
کسی را به کشور دگر بنده نیست
بگردی اگر پهنهِ بی کران
چو مِهری به ایران که تابنده نیست

دریغا ،که هر دم به خاری بگشت
به هربازدم، سوگ و زاری نشست
زمین را که باید دهان باز شد
ندانسته شاید چو سالی گذشت
شگفتا ،که ازریشه افتاده ایم
به خاری و بد پیشه، تن داده ایم
به باوراگر بود ما را چنین
دریغا بگویی که آزاده ایم

دریغا جهان،جانش ایران مباد
به ایران، دگر نامِ شیران مباد
ز کوری چشمانِ بد گوهران
چنین تخت شاهی، زدیوان مباد

کیانی مِه

۱۳۹۳ آبان ۲۷, سه‌شنبه

تنها راه ازادی ایران


ممانعت از دفن «مهنا»ی ۱۲ ساله به دلیل باورهای مذهبی


طی روزهای گذشته خبری منتشر شد که از عدم صدور جواز دفن برای یک دختر نوجوان ۱۲ ساله در تبریز به دلیل اعتقاد به دین بهایی، اطلاع می‌داد. با گذشت ۲۱ روز از درگذشت این دختر نوجوان که «مهنا سمندری» نام دارد، مسئولین شهر و گورستان تبریز همچنان پیکر بی‌جان این دختر نوجوان را بدون ارائه پاسخ به خانواده‌اش در سردخانه نگه داشته‌اند. در جهت روشن‌تر شدن بیشتر موضوع، پرسش‌هایی را با یکی از نزدیکان مهنا در تبریز مطرح کردیم:
 – می شود برای شروع، بفرمایید که جلوگیری از دفن جنازه این دختر نوجوان کی رخ داد و چه شد؟
  – مهنا در روز سه شنبه ۲۹ مهر ماه به دلیل بیماری در بیمارستان درگذشت. با اصرار خانواده، جسد را از بیمارستان برای غسل و خواندن نماز میت بهایی به خانه منتقل می‌کنند. البته در بین راه راننده آمبولانس که متوجه بهایی بودن ایشان می‌شود از بردن جسد به خانه خودداری می‌کند و می‌خواهد برگردد که با اصرار و التماس بستگان مهنا، بالاخره جسد او را به خانه انتقال می‌دهند. پس از غسل، خواندن نماز و کفن شدن به روش بهایی، پیکر این دختر نوجوان را برای دفن به گورستان عمومی شهر به نام «وادی رحمت» می‌برند ولی مسئولین گورستان اظهار می‌دارند که مجوز دفن به غیرمسلمانان در «وادی رحمت» داده نمی‌شود. از آن تاریخ، جسد مهنا به دلیل بهایی بودن در سردخانه وادی رحمت تبریز نگهداری می‌شود و تاکنون دفن نشده است.
این اقدام مسبوق به سابقه است و در مورد بهاییان دیگر هم در تبریز اعمال شده است؟
 -پس از انقلاب، قبرستان بهاییان تبریز مصادره شد و از آن زمان، اموات بهایی در گورستان عمومی شهر به نام «وادی رحمت» دفن گردیدند تا آنکه در سال ۱۳۹۳ مسئولین «وادی رحمت» از دفن یک متوفی بهایی ممانعت به عمل آوردند. از آن تاریخ به بعد بیش از ۲۰ فرد بهایی در تبریز فوت کرده‌اند که به هیچ کدام اجازه دفن داده نشده است. بهانه‌ای که مسئولین مربوطه برای این اقدام خویش می‌آورند اینست که نمی‌توان مردگان بهایی را در کنار مسلمانان دفن کرد چون این کار یک نوع تبلیغ محسوب می شود. فقط به شرطی اجازه دفن داده می‌شود که بهایی متوفی بدون تابوت و طبق شرع اسلام، خاکسپاری گردد. بهاییان هم چون مکان دیگری برای دفن در اختیار نداشتند، در انتظار اینکه مسئولین جایی را برای دفن مرده به ایشان بدهند جسد را به سردخانه گورستان می‌سپردند ولی متاسفانه، پس از چند روز خبردار می‌شدند پیکر متوفی بدون اطلاع خانواده و بی‌انجام مراسم مذهبی توسط ماموران در قبرستان بهاییان شهر میاندوآب یا ارومیه دفن گردیده است. طبق احکام آیین بهایی، در جهت احترام به اموات، فاصله زمانی محل فوت تا محل دفن نباید از یک ساعت تجاوز نماید. با توجه به فاصله شهر میاندوآب و ارومیه تا تبریز که بیش از یک ساعت است، به نظر می‌آید این اقدام در جهت جریحه دارکردن احساسات مذهبی بستگان متوفی بهایی انجام می‌شود. در طی این مدت بهاییان تبریز برای تظلم خواهی و گرفتن زمین برای دفن اموات به مراجع مختلف قانونی محلی و ملی مراجعه و نامه نوشته‌اند که تاکنون هیچ پاسخی دریافت نکرده‌اند.
خانواده مهنا سمندری چه اقداماتی در جهت پیگیری وضعیت پیکر فرزندشان انجام داده‌اند؟
 – دفن تعداد زیادی از بهاییان تبریز طی چند سال گذشته با مشکل مواجه بوده، ولی نگهداری جسد یک نوجوان معلول بهایی به مدت ۲۱ روز در سردخانه «وادی رحمت»، اقدامی بی‌سابقه و استثنایی بوده است. پدر و مادر مهنا هر دو دارای معلولیت جسمی هستند به همین دلیل برای ایشان پیگیری وضعیت دخترشان بسیارسخت است. مادر مهنا، ناشنوا و پدرش از ناحیه یک پا دچار مشکل است و با عصا راه می رود. با این حال این پدر و مادر بطور پی در پی به دفتر گورستان وادی رحمت مراجعه می‌کنند ولی تنها پاسخی که دریافت کرده‌اند اینستکه «احتیاج نیست به آنجا مراجعه کنند. اگر خبری شد به ایشان تلفن خواهند زد» همچنین به استانداری جهت ملاقات استاندار یا معاونین استانداری رفته‌اند ولی هیچ کدام به ایشان وقت ملاقات ندادند. خانواده سمندری گمان می‌کردند چون استاندار از مهنا در هنگام زنده بودن به دلیل آثار نقاشی‌اش تقدیر کرده بوده شاید به ایشان برای دفن دخترشان کمک کند. چند روز پیش هم به کانون وکلای دادگستری برای گرفتن وکیل مراجعه کردند که هیچ وکیلی حاضر به پذیرش وکالت ایشان به دلیل اینکه پرونده مزبور امنیتی است، نگردید.
 علت درگذشت مهنا سمندری چه بود؟
 -بیماری مهنا مادرزادی نبود ولی پیشرونده بود. او دچار یک نوع بیماری نادر شده بود. ابتدا در کودکی رشد پا‌هایش متوقف شد و بعد از چندی از کار افتادند. کم کم سایر اندام های بیرونی بدن وی نیز رشدشان متوقف شد و از کارافتادند، طوریکه در اواخر عمر، مجبور بود با ویلچر حرکت کند. در آخرین روزهای عمرش، این بیماری به اندام های داخلی بدنش نیز سرایت کرد و ریه‌هایش از کار افتادند که موجب فوت وی در سن ۱۲ سالگی شد. البته مهنا دختری با نشاط و امیدوار بود. با آنکه کودکی خردسال بود ولی هیچ‌گاه مشکلات بیماری او را از پا نیانداخت و همیشه راهی برای غلبه بر آن‌ها پیدا می‌کرد مثلا وقتی پا‌هایش از کار افتاد از دستانش استفاده می‌کرد. او عاشق درس خواندن و نقاشی بود. وقتی دست‌هایش از کار افتادند، قلم را به دهان می‌گرفت و نقاشی می‌کرد. یک بار بخاطر همین نقاشی‌ها جایزه گرفت و از دست استاندار تقدیرنامه‌ای دریافت کرد. او در مدرسه معلولین درس می‌خواند و شاگرد ممتاز مدرسه بود.

آرايش دختران موجب سلب تمركز علمی ساير دانشجويان می‌شود.

همۀ مشکلها حل شده فقط مونده تفکیک جنسیتی؟ قیمت داروی سرطان و ام اس به ۱۰ تا ۲۰ میلیون تومان رسیده برای بی حجابیه؟ نفتمون رو نصف قیمت میخرن و بجاش جنس بنجل چینی وهندی میدن برای بی حجابیه؟این همه زورگیری و دزدی و ..برای بی حجابیه؟؟؟؟؟ پراید شده ۲۰ میلیون برای بی حجابیه؟ پولمون بی ارزش شده برای بی حجابیه؟.......
مشکل دقیقا خود شمایید نه نوع پوشش مردم دانشگاه رو بردارن بجاش حوزۀ علمیه بذارن؟
حجت الاسلام قرائتی افزایش دانشگاه ها را دلیل رشد جرم عنوان کرد.

به گزارش ایکنا، قرائتی در اختتاميه ششمين جشنواره بهار با تشريح نقص‌های علوم جديد، مدعی شد: هنوز هيچ كس نتوانسته است به اين سؤال من پاسخ دهد كه چرا در هر كشوری دانشگاه بيشتر است، آمار جنايت نيز در آن كشور بالاتر است.

وی از اینکه حتی برخی «خواص» هم به دلیل «خودباختگی در برابر علم بیگانگان» جایگاه «علمی» قرآن را نمی‌دانند، انتقاد کرده است.

قرائتی اظهار کرده است: «یکی از اساتید دانشگاه از دانشجویان خود خواسته است که آیات قرآن را در متن پایان‌نامه و تحقیقات خود نیاورند بلکه در پاورقی بیاورند تا ارزش علمی کارشان کم نشود.»

وی در ادامه آرایش کردن دختران در دانشگاه را از نظر حقوقی ظلم تعبیر کرد و گفت: اگر زمانی من توان اين كار را داشته باشم می‌گويم حجاب در خيابان آزاد اما در دانشگاه لازم است. چرا كه آرايش دختران موجب سلب تمركز علمی ساير دانشجويان می‌شود.

قرائتی ادعا کرد که «هنوز علوم تربیتی دنیا به حدی پیشرفت نکرده است که بتواند تأثیر لقمه حلال و حرام را در تربیت انسان‌ها بررسی کند و علم تربیتی دنیا در این خصوص سکوت کرده است.»
برای قدیمی ترین و متمدن ترین کشور دنیا ایران متاسفم که چنین جونور هایی برای ما (مردمش) تصمیم میگیرند

۱۳۹۳ آبان ۲۶, دوشنبه

فقر، روز را "بی اندیشه" به سر بردن است

فقر ، چیزی را " نداشتن " است
ولی آن چیز
پول نیست
طلا و غذا نیست
فقر، گرسنگی نیست
فقر، عریانی هم نیست
فقر ،با سلاح "مذهب" ربودن مغزی است که فکر می کند
فقر، همان گرد و خاكی است كه بر كتابهای فروش نرفتۀ كتابفروشی می نشیند
فقر، تیغه های برندۀ ماشین بازیافت است،كه روزنامه های برگشتی را خرد می‌كند
فقر ، كتیبۀ سه هزار ساله‌ای است كه روی آن یادگاری نوشته‌اند
فقر، پوست موزی است كه از پنجره یك اتومبیل به خیابان انداخته می‌شود
فقر ، همه جا سر می‌كشد
فقر، شب را " بی غذا " سر كردن نیست
فقر، روز را "بی اندیشه" به سر بردن است....

زنده یاد صمد بهرنگی

صمد بهرنگی (زاده ۲ تیر ۱۳۱۸ تبریز - درگذشت ۹ شهریور ۱۳۴۷ قره داغ) معلم، منتقد اجتماعی، مترجم، داستان‌نویس، و محقق در زمینه فولکلور آذربایجانی بود

۱۳۹۳ آبان ۲۴, شنبه

"جمع آوری کمکهای نقدی برای سلامتی امام زمان"

از خیالبافی های شیعه :
"جمع آوری کمکهای نقدی برای سلامتی امام زمان"

امامی که وابسته به الله و قدرت مطلق اوست نیاز به کمکهای نقدی داره؟
یعنی سلامتیش به خطر افتاده؟
مریضی امام زمان چی هست؟
اسهال گرفته !!؟
بواسیرش عود کرده؟
مثل آغا خامنه ای پروستاتش مشکل پیدا کرده؟
یا جذام گرفته!!؟
شایدم ایدز گرفته؟
چرا الله که صلاح دونسته امامی رو ته چاه نگهداره به فکر سلامتیش نیست؟
«شیعه بهبود وضعیت مردم را منوط به ظهور فردی موهوم
با عمری برابر با حدود بیست برابر عمر انسان و کشتار گسترده مخالفان می داند.»

کدام یک از ائمه پا به درون دیگ سمنو گذاشت؟

در سال گذشته خرافه ای جدید منتشر شد که:
در ديگی كه در روستای ونارج نزديك قم در آن سمنو می‌پخته‌اند جای پايی ظاهر شده كه احتمالاً جای پای يكی از ائمه است!!!
اين خبر نيز مانند هر خبر خرافه‌آميز ديگر به سرعت منتشر شده و دسته دسته مردم عقل باخته برای تماشای ديگ سمنوی مقدس به روستای ونارج قم می‌روند و حتی هيأت‌های مذهبی در كنار آن به اجرای مراسم پرداختند و مبلغ هنگفتی برای ساخت جايگاهی ويژه برای آن جمع آوری می‌شود .
بهتر است فقط به فکر تغییرحکومت در ایران نباشیم وبه درمان خرافه پرستی عوام نیز بپردازیم !

۱۳۹۳ آبان ۲۳, جمعه

اجرای نمایش «اهریمن‌پرستان» در میدان ترافالگار لندن (Play "devil worshipers" in Trafalgar Square, London)











اجرای نمایش «اهریمن‌پرستان» در میدان ترافالگار لندن
«اهریمن‌پرستان» عنوان نمایش گروه صوفی و دانشجو در لندن بود که روز شنبه ۱۳ نوامبر، ۲۲ آبان ماه،
از ساعت ۱۱ صبح تا چهار بعد از ظهر در میدان پر تردد ترافالگار در سه نوبت اجرا شد. 
روی صحنه نمایش کسی را در لباس سفید در حال عبادت می‌دیدیم و در کنار آن پشت نرده آدمک‌هایی در لباس‌های راه راه زندان در غل و زنجیر ایستاده بودند و روی سینه‌هایشان علامت‌هایی بود که
نشان می‌داد از چه دین و فرقه‌ای هستند.

بر روی سینه برخی نیز اسامی و عکس افرادی چون نسرین ستوده، منصور اسانلو، شیوا نظرآهاری و آریا آرام نژاد دیده می‌شد. در کنار این نرده مردی در لباس پاسدار و عده‌ای در هیئت خانواده‌های زندانیان اجتماع کرده بودند.
در گوشه‌ای از صحنه نیز یک روحانی در حال نماز خواندن و در برابرش کسی در هیئت شیطان دیده می‌شد.

زارا نورانی که خود نقش درویش را ایفا می‌کرد در مورد داستان نمایش می‌گوید:
«کسی که در لباس درویشی جلوی محراب نشسته، دست می‌زند و بعد عبادت می‌کند درویش است.
شخص دیگری لباس شیطان و دیگری لباس پاسدار پوشیده و مردی هم در نقش روحانی است.
مرد روحانی سرسجاده‌اش می‌رود برای عبادت جلوی عکس شیطان و شیطان می‌آید
جلوی مرد روحانی می‌ایستد و به او می‌گوید این کتاب را بگیر که کتاب خرافه است
و تو باید از این کتاب پیروی کنی. بعد پاسدار می‌آید و درویش را می‌برد داخل زندان.»
وی می‌افزاید: «آدمک‌هایی که داخل زندان می‌بینید یک نفر کلیمی است و یک نفر مسیحی،
دیگری زرتشتی و آن دیگری بهایی و بقیه هم که دانشجو هستند.
درویش را هم می‌برند زندان و در زندان به عبادت نشسته در حالی که به دست و پایش زنجیر می‌بندند
و آن پاسدار هم مرتب با شلاق اینها را می‌زند. چاهی هم وجود دارد که چاه جمکران است
و مردم در آن عریضه می‌اندازند که این جزو خرافات است، یعنی امام زمان داخل این چاه است.»
*******************

Play "devil worshipers" in Trafalgar Square, London

"Devil worshipers" Sufi groups and students as a show in London on Saturday, 13 November, 22 November, from 11 am to four pm in a crowded Trafalgar Square was implemented in three phases.


On the scene saw someone in a white dress in worship

And along the back fences Dummy by  in prison stripes stood in shackles

And on their breasts, which showed signs of what religion and sect are.


Chest some names and photos of people like Nasrin Sotoudeh, Mansour Osanloo, Shiva and Aria Aram Nejad was seen

 Along with the fencing man dressed as guards and some prisoners' families gathered on the board.

\Along with the fencing man dressed as guards and some prisoners' families gathered on the board.
Zara Noorani mendicant played a role in the story of the show, said:
«"Mendicant clothes who sat in front of the altar, his hands and his worship

Satan and the other guards dressed man wearing someone else's clothes in the spiritual
Spiritual man on prayer is to worship the devil, and the devil is the picture in front of the spiritual man stands

Take this book and he says the book is superstition, and you must follow it up.
  He comes and takes the guard inside the prison. 

Emoticon that you see inside the prison is one Jewish and one Christian, the other Zoroastrian and Baha'i and others that the other students.
He also worship are sitting in jail and in prison, while the hands and feet chained close
And kept guard with his whip the
There are also wells is well Jamkaran
And people throw it as superstition petition
The Imam is in the well. "



۱۳۹۳ آبان ۲۲, پنجشنبه

درد خرافات بر قاموس ملت....

تا درد و محنت و جهل و خرافه هست، شما حالا حالاها باید بشمارید...
...
بشمارید برادران... بشمارید...
آن صد تومانی را ببینید! آن را پیرمردی به داخل ضریح انداخته که شبها از غصه بی پولی و ترک تحصیل اجباری فرزندش خواب ندارد...
آن پانصد تومانی را آن جوان بیکار انداخته که پدر نامزدش گفته اگر تا آخر ماه نتواند کار درست و حسابی گیر بیاورد، دختر را به عقد کسی دیگر در خواهد آورد...
بشمارید برادران...
حاج آقا! ببخشید وسط کارتان مزاحم میشوم، آن دو هزارتومانی را میبینید؟ پدر آن طفل معصوم سرطانی با هزار امید آن را انداخته بلکه برادران صاحب قدرت رحمی کنند و داروی سرطان را با ارز آزاد هم که شده وارد کشور کنند...
بشمارید آقایان بشمارید که نذر و نیاز و احتیاج فراوان است...
نمیدانم آن هزارتومانی چروک که پیرزن نگون بخت در ضریح انداخت بلکه خداوند عالم رحمی کند و صاحب خانه اش مهلتی دوباره به او بدهد کجاست. بشمارید بلکه آن اسکناس هم پیدا شود...
فقط بفرمایید چطور میتوانیم جواب این همه محبت و تلاش و زحمت شما را بدهیم؟
چون میدانیم که شما ابدا کیسه ای ندوخته اید و فقط و فقط از برای رضایت پروردگار این رنج را بر خود هموار کرده اید.
بشمارید برادران... بشمارید...
تا درد و محنت و جهل و خرافه هست، شما حالا حالاها باید بشمارید...

۱۳۹۳ آبان ۲۱, چهارشنبه

" همه چیز در قاموس اسلام عزیز اجباریست"
اسلام دین زور، تهدید، قتل و شکنجه است.
اسلام مکتبی ضد انسانی و ارتجاعی و تمامی قوانینش عین عقب افتادگی است و همه چیز در چهارچوب این آیین پلشت، اجباری می باشد؛
نماز خواندن اجباری، روزه گرفتن اجباری، مسلمان بودن و مسلمان باقی ماندن تا پایان عمر اجباری، حجاب اجباری، پول به امام و آخوند دادن اجباری و در یک جمله، همه چیز اجباری است.
یک نگاه گذرا به این مکتب انسان ستیز که کلمه “قتل” در کتاب به اصطلاح آسمانی آن ۱۷۰ مرتبه تکرار شده است، نشان میدهد که کمتر کسی بوده و هست که خطی و کلامی در رد و انتقاد آن بنویسد و به شکلی مورد حمله آخوند ها و مسلمانان قرار نگیرد و کشته نشود.
هر آنکه مخالفتی با مسلمانان کرده و نقدی بر قرآن و دستورات ارتجاعی اش نوشته، به دست بندگان الله مدینه ترور گشته و یا تهدید به قتل شده و مورد اذیت و آزار قرار گرفته است؛
چگونه می توان چنین دینی که تاب شنیدن سخن مخالف را ندارد و هر مخالفی را کافر، ملحد، محدور الدم، نحس و… می خواند و دستور به کشتن آنان را می دهد را “دین صلح و دوستی” خواند؟
به نقل از مقامات آلمان(درسال 2012) در ۳۸ شهر این کشور‌ قرآن رایگان توزیع شد.
توزیع‌کنندگان قرآن رایگان گروهی از اسلام‌گرایان تندروی سلفی بودند که با شعار “بخوان” (به آلمانی: !Lies) قصد داشتند ۲۵ میلیون نسخه قرآن را در سراسر آلمان بطور رایگان توزیع کنند. مبتکر این حرکت فردی به نام ابراهیم ابوناجی ساکن شهر کلن بود.
با آغاز این حرکت روزنامه‌نگارانی که بطور انتقادی مطالبی درباره سلفی‌ها منتشر کرده بودند، از سوی افراط ‌گرایان مورد تهدید قرار گرفتند.
در پی افشای این تهدید‌ها چاپخانه‌ای که مسئول تهیه نسخه‌های قرآن به زبان آلمانی بود، انصراف خود را از ادامه کار اعلام کرد.
بنا بر گزارش رسانه‌های آلمانی تا زمان مخابره این خبر حدود ۳۰۰ هزار نسخه قرآن در شهرهای مختلف این کشور توزیع شد.
خانم رهگذری که بچه‌ای در بغل دارد به گزارشگر دویچه‌وله می‌گوید: «مسلمانان بسیار معتقدند. به همین دلیل هم می‌شود [با دستورات دینی] افکار آنها را تحریف کرد.»
او ادامه می‌دهد: «این فقط حرف من نیست؛ اینها را باید بیرون کرد. من نمی‌د‌انم دخترم را به چه مدرسه‌ای باید بفرستم که همکلاسی‌هایش فقط آلمانی باشند. اینها سطح فرهنگ ما را پایین می‌آورند.»
و سپس در حالی که بچه را در بغل جابه‌جا می‌کند، می‌پرسد:
«قرآن به چه درد من می‌خورد؟ من نه قرآن لازم دارم، نه انجیل در خانه دارم نه هیچ کتاب مقدس دیگری.»
کلودیا دانچکه، اسلام‌شناس از “بنیاد فرهنگ دموکراتیک” آلمان، در مورد سلفیان می‌گوید: «مشخصه سلفیان اعتقاد آنان به دوگانگی در جهان است.» او در توضیح سخن خود می‌گوید:
«به عقیده آنها همه چیز به “حق” یا “باطل”، “خیر” یا “شر”، “سفید” یا “سیاه” تقسیم می‌شود. حد وسطی وجود ندارد. و تنها کسانی که این راه مذهبی را دنبال می‌کنند می‌توانند بخت راه یافتن به بهشت را داشته باشند.»
حتی تبلیغ دین در اسلام و به دست مسلمانان نیز به صورت اجباری صورت می گیرد، ایشان مردم و رهگذرانی که کمترین علافه ای به شناخت اسلام کشتارگر ندارند را مجبور می کنند تا یک جلد قرآن را گرفته، به خانه رفته و مشغول مطالعه شوند.
مسلمانان برای تبلیغ دین ضد انسانی شان، به ناچار به دروغ نیز متوسل می شوند.
فضول محله

ایمان گارد "اسلام دینی که ستونش با یک گاز معده فرو میریزد " =D ایمان گارد سیستم محافظتی برای جلوگیری از شکسته شده نماز نمازگزاران

۱۳۹۳ آبان ۱۹, دوشنبه

ریچارد داوکینز : اسلام بزرگترین پلیدی جهان است

ریچارد داوکینز : اسلام بزرگترین پلیدی جهان است
پروفسور ریچارد داوکینز (استاد بیولوژی در دانشگاه آکسفورد) ، آتئیست مشهور و نویسنده کتاب توهم خدا می گوید که نسبت به آینده امریکا و اروپا خوشبین است ولی نسبت به آینده جهان اسلام بسیار بدبین . داوکینز اضافه می کند که برای بهبود شرایط در کشورهای مسلمان ، مشکلات بسیار بیشتری داریم و به همین دلیل ، من اسلام را مانع خوشبختی و یکی از بزرگترین پلیدیهای زیان آور موجود در جهان می دانم .
پریشگر از او می پرسد : چه تفاوتی در این میان بین اسلام و مثلا مسیحیت قائل هستید که شما را نسبت به بهبود شرایط در جهان مسلمانان بیشتر بدبین می کند ؟ (البته داوکینز یکی از بزرگترین منتقدان مسیحیت هم هست)
ریچارد داوکینز پاسخ می دهد : در میان مسلمانان یک باور قوی هست که هر کلمه و جمله ایکه در قرآن نوشته شده ، کاملا درست و صحیح است ولی این موضوع در میان مسحیان به این شکل وجود ندارد .
پروفسور داوکینز ادامه می دهد : در میان مسلمانان این عقیده وجود دارد که چون باور ما درست و برتر است ، ما این حق و وظیفه را داریم که آن را به دیگران هم تحمیل کنیم و این یعنی که آنها این قصد را دارند که به هر قیمتی ولو با زور ، عقاید خود را به دیگران تحمیل و مطابق اعتقاد خود با آنان رفتار کنند . این مانع اصلی و در واقع خطر اصلی است ! آنها هیچ حقی برای تفکر و حق انتخاب شما قائل نیستند و من فکر می کنم ما نباید درباره این چنین افرادی خوش خیال باشم . قصد و هدف آنها چیزی جز تحمیل عقیده خود و گرفتن حق انتخاب از شما نیست .

۱۳۹۳ آبان ۱۸, یکشنبه

چرا دین شما زناء را فقط به زن نسبت می دهد با مرد کاری ندارد؟...

دیشب مسجد بودم، قرآن می خواندم البته به فارسی...
حاج آقا رد می شد دید، گفت عربی بخوان ثوابش بیشتر است، گفتم من برای ثواب نمی خوانم می خواهم ببینیم کجای این کتاب جواب سوال هایم را میدهد، آنجا را بخوانم...
من نه پستان دارم نه مو هایم بلند است و نه به شوهرم خیانت کرده ام،الا ایهال توصیف اوضاع جهنم که مرا از پستان آویزان کنند یا موهایم را دست فرشتگان دهند تا مرا بیازارند،هم اراجبف است هم به کار من نمی آید...
در ثانی، همه این به ظاهر آیه های ترسناک دیگر برای جهنم نمانده، این بلا ها را در زندان های جمهوری اسلامی هر روز سر دخترهای پاک سرزمینم می آورند، اما در این که این کار ها را با وضو می کنند یا بی وضو شک دارم چون همیشه آسیتنشان جمع است، لابد وضو دارند...
حاج آقا سرش را تکان داد وبرگشت خواست که برود مطلبی یادم افتاد گفتم...
راستی چرا دین شما زناء را فقط به زن نسبت می دهد با مرد کاری ندارد؟...
و اینگونه بود که مرا از کشورم بیرون کردند...

اسلام دین صلح و دوستی است (فقط برای خنده)