۱۳۹۳ آبان ۱, پنجشنبه

عمامه ها سفید رخساره ها سیاه.......

چندین هزار زن
چندین هزار مرد
زن‌ها لچک به سر
مردان عبا به دوش
یک گنبد طلا
با لک‌لکان پیر
یک باغ بی‌صفا
با چند تک‌درخت
از خنده‌ها تهی
وز گفته‌ها خموش
یک حوض نیمه‌پر
با آب سبز رنگ
چندین کلاغ پیر
برتوده‌های سنگ
انبوه سائلان
در هر قدم براه
عمامه‌ها سفید
رخساره‌ها سیاه
نادر نادرپور. از دفتر چشم ها و دست ها

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر