۱۳۹۳ دی ۵, جمعه

جلاد عربستانی از کارش میگوید...

محمد سعد البشي، جلاد عربستانی
محمد سعد البشي، هر روز تا ۷ نفر را گردن مي زند. «برام اهميتي نداره، ۲تا، ۴تا، يا ۱۰تا. تا زماني که اراده ي الهي رو جاري ميکنم مهم نيست چند نفر رو اعدام مي کنم.»
البشي کارش را از يک زندان در طائف شروع کرد.
آنجا کارش دست بند يا چشم بند زدن به زندانيان قبل از اعدام شدنشان بوده است.
« اين پيش زمينه باعث شد ميل به جلاد شدن در من بوجود بياد. وقتي اين منصب خالي شد من درخواست پذيرش دادم و بلافاصله قبول شدم. »
اولين کارش را در سال ۱۹۹۸ در جده انجام داد.
گناهکار، با دست و پاي بسته و چشم بند به چشم ايستاده بود.
با يک ضربه ي شمشير سرشو قطع کردم.
سرش چندين متر اون طرف تر پرتاب شد. عصبي بودم.
آدم هاي زيادي داشتن تماشا ميکردن. هر چند اين اضطراب ناشي از نگاه کردن مردم ديگه از بين رفته. »
او مي گويد موقع کار آرامش دارد چون در حال انجام عمل الهي است.
«خيلي ها که به عنوان شاهد، صحنه ي گردن زدن رو مي بينند غش مي کنند. من نمي دونم اگه دل ديدن اين صحنه ها رو ندارن براي چي ميان. چي؟ خودم؟ من خيلي راحت مي خوابم.»
«تاکید داشتم که فرزندم این شغل را به خوبی بیاموزد، چرا که خیلی از افراد میلی به انجام این کار ندارند، در حالی که علما و مبلّغان دینی همواره تاکید دارند که اعدام محکومان و اجرای احکام شریعت اسلامی، اجر و ثواب بسیار دارد».
« ما توی این کشور، جامعه ای داریم که خوب میفهمند قانون خدا یعنی چی.
شمشیرم چیزی حدود ۲۰۰۰۰ریال سعودی (تقریبا ۳۳۰۰ یورو) می ارزد.
این شمشیر خیلی تیز هست. مردم شگفت زده میشن که با چه سرعتی سر رو از بدن جدا میکنه. »
بعداز ورود اعدامی به میدان من حکم اعدامو میخونم و بعد از ادای شهادتین در یک چشم به هم زدن گردن زندانی رو میزنم. »
و تعدادی از زنان را هم اعدام کرده است!
تفاوت زیادی بین اعدام زنان و مردان وجود ندارد جز اینکه زنان باید موقع اعدام حجاب داشته باشند و به جز من کسی اجازه ندارد به آنها نزدیک شود.
« برای قطع عضو، به جای شمشیر از یک چاقوی تیز مخصوص استفاده میکنم.
وقتی میخوام دست رو قطع کنم از مفصل قطع میکنم. ولی در مورد پا، اولیا امر برام مشخص میکنن که از کجا قطع کنم و من هم تبعیت میکنم. »
با افتخار میگوید:
« من پسر ۲۲ ساله ام، المساعد‌ رو، با موفقیت به عنوان یک جلاد آموزش دادم و او برای این کار تایید و انتخاب شد.»
آموزشها روی نکاتی مثل اینکه چطور شمشیر را در دست بگیرد و به کجا ضربه بزند، متمرکز شده بود و البته بیش از اینها، شامل مشاهده ی عملی اعدام برای کارآموز بود.
« فکر نمیکنم همسرم از من بترسه. من با عشق و مهربانی با خانوادم رفتار میکنم. وقتی از اعدام برمیگردم اونا از من نمیترسن. بعضی وقتا حتی در تمیز کردن شمشیرم به من کمک میکنن. »

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر